آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینجا عنکبوت ها اسم دارند» ثبت شده است

۱۹
اسفند

جعفر کمالی به عنوان کارگردان اثر و آناهیتا پیمانی به عنوان طراح ، جهت اجرایی شدن متنی که خود نوشته است ، در اوز سنت شکنی کرده و روی به کار فرم در این تیاتر اورده اند.

متن در دسترس انها شش اپیزود بوده که قرار بر بازی آنا در 4 اپیزود و دو بازیگر خانم دیگر هم در 2 اپیزود باقیمانده . به هر روی به دلیل مشکلاتی که برای دو بازیگر بعدی به وجود آمده این تیاتر را ما در همان 4 اپیزود دیدیم با 65 دقیقه مفید.

کار فرم در هر صورت سخت تر و صاقت فرساتر از کارهای کلاسیک است و اینکه در اوز نیز حداقل من در این بیست سال کار تخصصی فرم به یاد ندارم ، نیازمند ابزار مناسب برای کارگردان و اجرایی شدن آن است.

کمی دقت کنیم هوشمندی کارگردان در اینکه کار فرم را در یک متن روانشناسانه انتخاب نموده که شاید متن در ظاهر ساده نوشته شده اما دارای پیچیدگی های هویتی زیاد می باشد ، را میبینیم. بخصوص اینکه کار در 65 دقیقه اغلب با یک بازیگر خواهد بود و بازیگر مکمل او نقشی کوتاه ایفا خواهد کرد. اگر از خود من بپرسند آیا حاضری یک متن روانشناسی را برای بحث و گفتگوی عادی بین دو نفر انتخاب کنی ؟ احتمالا نظرم منفی است ولی وقتی همین متن در قالب یک اثر تیاتری و در صحنه جان می گیرد قضیه کاملا متفاوت می شود کما اینکه من این تیاتر زیبا را 3 بار تماشا کردم.

در زمان تبلیغات اجرای این تیاتر در سالن کف عمر خیام دانشگاه ازاد اسلامی اوز ؛ راس ساعت 20 بود لیکن در هیچ کدام از روز هایی که من برای تماشا رفتم در همان ساعت مقرر تیاتر اجرایی نشد و 20/20 زمانی بود که تیاتر آغاز می گشت و این کمی توی ذوق میزند . بهتر است در کارهایمان همان چیزی را که مینویسیم اجرایی کنیم چون اینگونه برای وقت مخاطب احترام قایل خواهیم شد. بحث بلیط فروشی هم اصلا جالب نبود ، در گوشه ای از راهروی دانشگاه عوامل گروه بلیط هایی را می فروختند که اولا یا بایستی پول نقد همراه داشته باشی و یا چون در این مکان دستگاه خود پرداز بود میشد کارت به کارت کرد. بهتر است رویه اینکه بلیط ها را از طریق سایت هایی که در دسترس هستند فروش شوند ، جا بیفتد و برای این موضوع به عقب برنگردیم. خیلی از مردم امروزه پول نقد همراه ندارند و اگر مکان دیگری بود که دستگاه خود پرداز نداشت قطعا گروه به مشکل بر می خورد.دوما در موقع وارد شدن به سالن کسی بلیط ها را چک و تحویل نمی گرفت یعنی بلیط هم نداشتی راحت میتوانستی وارد شوی. در بروشور هایی که دستمان است تشکری از گروه های بازبین و بازخوان ندیدیم ، البته همیشه چون رسم است در بروشور تشکر می شود عرض میکنم شایدم روال کار تغییر کرده و ما بی خبریم. البته جای خالی همین گروه ها در جلسه نقد هم کاملا حس می شد.

وارد سالن که می شوی نیمکت های کمر خرد کن سالن کف آزارت می دهند اما باید تحمل کنی .صحنه کاملا مینیمال و از یک فرش با نماد ایرانی و یک مبل تشکیل شده و بازیگر اصلی را در اپیزود اول زیر کفن طراحی شده میبینیم.

کمی اول نمایش تا اینکه برای مخاطب جا بیفتد ابهام دارد که البته عادی است اما بعد که گره کار دستت می افتد کاملا مجذوبش می شوی.

کار با همان فرمی که قرار داد شده آغاز می شود. خانم پیمانی به عنوان نقش اصلی و مکمل ان نقش مرد صورت پوشیده کاملا ساکت که حتی در هنگام صحبت با او صدایش ضبط شده و پخش می گردد.

بازی خانم پیمانی عالی و زیبا در می آید و او میتواند به رغم اینکه در 4 اپیزود با 4 نفر مختلف و لهجه های گوناگون صحبت میکند گلیم خود را از آب بکشد و در دل مخاطب بنشیند یک تیاتر فرم دایره وار که حتی شعاع رفت و امد ان هم مشخص است . گرچه در پس این بازی زیبا کمی حس وجودی خود او به عنوان آناهیتا پیمانی و نه بازیگر برخی مواقع توی ذوق میزند اما به راحتی میتوان گفت این ذره ها چیزی از ارزش بازی او کم نمیکند بخصوص در اپیزود سوم و فاطوم جنوب.

چیزی که بنظرم می آید و البته برای اجرا در مناطق دیگر به عنوان فقط یک پیشنهاد این است که در دکور مینیمال اجرا که هیچ حرفی در آن نیست وترکیب صحنه و فرش اصیل ایرانی به خوبی در آمده اند ، اگر بتوان برای هر اپیزود خاص به فراخور آن صحنه نشانه هایی هر چند کوچک نیز از اداب و رسوم همان نقش وارد کرد ، نقش ها دلپذیرتر و برای مخاطب با پذیرش بیشتری همراه خواهد بود. البته گفتم این فقط در حد یک پیشنهاد است و لاغیر.

نقش مقابل او در بازی فرم ولی تازه کار است. علی اخلاصی برای اولین کارش در نقشی برای آنهم تیاتری به این سنگینی در نظر گرفته شده که مقصر نیست. او در مقابل بازی و حرکات انا به راحتی کم می آورد، در برخی حرکات با او قرینه نیست و این طبیعی است چون صحنه را تجربه نکرده است. شاید بهتر بود از او در نقش های راحت تری ابتدا استفاده می شد. سبک بازی او و داخل امدنش هم در اپیزود اول و هم اپیزود سوم کاملا شبیه هم است و این تکرار دل را میزند. با این همه او به عنوان اولین نقشش ، صد خودش را میگذاردو تقصیری متوجه او نیست. نقش او در این تیاتر به مثابه بچه آهویی است که در دهان تمساح گیر افتاده و انتظارمان از تمساح این است بچه اهو را نخورد.

بعد از 3 بار دیدن این تیاتر با خودم می گویم شاید حذف دو اپیزود آخر حکمتی بوده که اولا زمان بیشتر از تایم تیاتر مذبور مخاطب را شاید خسته می کرد و دوم اینکه با تمام احترام به بازیگران حذف شده ، شاید البته می گویم شاید بازی ها یکدست در نمی امد .

در بحث نور بنده با اصل و کلیت آن مشکل داشتم بخصوص در روز اول و صحنه تاثیر گذار اشک بازیگر اصلی ، نوع کار و فرم بازیگر اصلی و مکمل در همان دایره قضایی به نحوی بود که هنگام استپ آنها در تاریکی قرار می گرفتند و آن صحنه را از دست میدادی. البته با کارگردان که صحبت کردم گفتند نور های سالن مشکل داشته و جا دارد مسوولین سالن هم برای نور و هم نیمکتهای نشیمن مخاطبین فکری کنند تا این سالن خوب بهتر بتواند ایفا گر نقش ها باشد کما اینکه رزومه این کار برای خود سالن و دانشگاه نیز مهم است.

چیزی که کمی ازارم میداد و البته با کارگردان اقای کمالی هم در میان گذاشتم عکاسی حین اجرا از طرف عکاسان بود. شما وقتی برای دیدن یک تیاتر خوب تمرکز میکنی و دلت میخواهد با بازیگر و عوامل همراه شوی ، یکباره تک و تک دوربین های حرفه ای که دست عکاسان بود همه رشته هایت را پنبه می کرد. تعجبم چرا در حین اجرا از این دوربین ها استفاده میشد که بیشتر برای مصاحبه ها و کنفرانس ها کاربرد دارد و در اخر عکس دسته جمعی را با موبایل می گرفتند .شاید در هنگام اجرا ، عکس با موبایل نبود،  چون نورش اذیت می کرد ولی صدای دوربین های دست عکاسان بنظرم بیشتر با روان ادم بازی می کرد.

پایان بندی اجرا عالی و شاید بگویم بهتر از این نمی شد و در کل حساب کنیم یک تیاتر شسته رفته حتی فراتر از منطقه خودمان دیدیم که ما را امیدوار میکند احتمالا با کمی اصلاحات جزیی بتواند برای جشنواره استانی هم اماده شود. ضمن خسته نباشید و خدا قوت به همه عوامل این نمایش خوب ارزوی بهترین ها را در ادامه فعالیتشان دارم. یا حق

 

  • شهرام حسین نیا
۱۸
اسفند

نمایش اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، کاری از گروه پلاتو اوز در مدت هفت شب به کارگردانی جعفر کمالی ، طراحی و نویسندگی و بازیگری آناهیتا پیمانی ، در سالن کف حکیم عمر خیام دانشگاه ازاد اسلامی اوز به روی صحنه رفت.

هویت شامل ارتباطات زیادی است که افراد ایجاد می کنند و میتواند به عنوان یک کودک ، دوست ، همسر و والدین باشد. در مسیر زندگی هر فرد شکل گیری هویت ، یکی از مراحل حیاتی و پیچیده است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد.

دو جنبه اصلی در توسعه هویت ، خود مدیریتی و ارزش شخصی هستند. بنابراین می توان گفت :

هویت عبارت است از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی ، روانی ، فرهنگی ، فلسفی ، زیستی و تاریخی همسان ، که به رسایی و روایی بر ماهیت یا ذات گروه ، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کنند و انها را در یک ظرف مکانی و زمانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد. به زبا ن ساده هویت یا کیستی به مجموعه نگرش ها ، ویزگی ها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز سازد گفته می شود.

هویت هر انسان مقوله ای اجتماعی است. همه انسانها در هنگام تولد دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی ، در میان موجودات زنده هستند و تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند. بنابراین مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می گیرد کاملا اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون ، نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.

این هویت اما در برابر مولفه هایی تاثیر گذار میتواند شکل گیرد:

1) عوامل جغرافیایی و اقلیمی 2) عوامل سیاسی و تاریخی 3) عوامل اقتصادی و معیشتی 4) عوامل فرهنگی 5) مولفه های تربیتی

متن اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، دقیقا بر همین اساس و به طور اخص در مورد هویت و شخصیت زنان در جامعه و مشکلاتی که زنان در مقابل عوامل متعددی که بر آنها رخ داده و به نوعی به هویت آنها لطمه وارد شده و یا به مرز یک نوع بی هویتی کاذب رسیده اند نوشته شده است.

آناهیتا پیمانی خود کارشناس ارشد روانشناسی بالینی است که همین چندی پیش از پایان نامه ارشد خود دفاع کرد. متن نوشته شده بنا به گفته خودشان بر اساس مضمون پایان نامه اش و یا بهتر ، با نگاهی به پایان نامه اش نوشته شده است.

آغاز نگارش این متن از سال 1399 بوده و پس از آن در طی این سالها با تجربیات فراوانی که در حوزه کاری خود و همچنین اتاق درمانش کسب نموده ، الگویی یافته که مدام در بین برخی زنان تکرار می شده و او توانسته متن خود را کامل و سپس برای روح بخشیدن به این متن آن را بصورت نمایشنامه دربیاورد.

پیمانی واضح است که برای متن خود صبر و حوصله بسیاری به خرج داده تا تمامی جزییات به نوعی بیان و توسط مخاطب لمس شود.

او متن را در 4 اپیزود برای اجرا آماده نموده که در هر اپیزود رنج و مشکلاتی از تاثیر به نوعی ظلم بر یک زن را روایت می کند. در اپیزود اول او به خوبی توانسته زنی را بنویسد که هویت خود را گم کرده و نمیداند کیست . لیلا ، فاطوم و ....

او برای اینکه این شخصیت قابل پذیرش برای مخاطب باشد در کنار آن نقش بازیگر مردی را نگارش نموده که در نقطه مقابل و عطف داستان و روایت او بایستد. در اپیزود اول به نوعی بعنوان وجدان درون او و به نوعی یاداور آنچه که کیستی اوست عمل میکند . در اپیزودی که زن فکر میکند تمام عالم و آدم مقصر این حال بد او هستند به زن یاداور می شود که مقصر خودت هم هستی و از عدم عزت نفس او یاداوری می نماید.

در اپیزودهای بعدی نیز او می کوشد گرچه شخصیت زن عوض می شود و زنی را با لهجه ترکی میبینیم که روایتگر زندگی خود است اما درد همان درد است ، عدم اعتماد به خود و مستقل نبودن شخصیت و هویت انسانی اش. التماس برای اینکه به مخاطب بفهماند 5 ساعت تمام برای امدن کسی به انتظار نشسته و در آخرین ساعات درک می کند که او هرگز نمی اید و یا یاداور اینکه بخاطرش از صحنه تاتر اخراج می شود و پس از ان التماس گونه میل دارد که برگردد به همان صحنه کذایی ، به دقت و وسواس نگارش شده است.

در اپیزود سوم نقش آشنایی می بینیم از مناطق خودمان جنوب. نقشی که با نام فاطوم معرفی می شود و هنوز هم شاید در برخی مناطق رسم ورسوم این نوشته به نوعی وجود داشته باشد که زن را فقط یک مادر میبینندو بس. یعنی زن دنیا می اید و ازدواج میکند تا فقط مادر باشد.

آنجا که او به مادرش از دست سختی ها و رنج زمانه گله میکند و مادرش می گوید دریدگی نکن و شکر خدا کن که مادر هستی. یعنی مادری که خودش همان مادر بوده و مادربزرگش و ....در اینجا به وضوح شخصیت و هویت یک زن به عنوان زن بودن تحت تاثیر کلمه ای بنام مادر قرار می گیرد و فراموش می شود. یک نوع سقوط آزاد در وادی فراموشی هویت یک زن که به جای شخصیت مستقل فقط باید مادر باشد همین.

پیمانی به خوبی برای این اپیزود خود یک زن را در مقابل یک زن قرار داده و با تیز بینی یاداور میکند که مشکلات و رنج ها زن در این نمایشنامه فقط از جانب یک مرد یا عوامل محیطی مختلف نیست و شاد یک زن هم در این میدان نقش پر رنگی در عدم عزت نفس زن مقابل داشته باشد. او در این اپیزود نقش مرد نمایشنامه خود را به عنوان جنینی وارد صحنه میکند که بند ناف همراه او یاداور مادرو کودک نمایشنامه می شود.

او به خوبی نوشته اش را چنین در ذهن مخاطب نقش میکند که انگار فرهنگ ما در برخی موارد زنان را طوری تربیت می کند که ترجیح می دهند ایینه هایی باشند که رویا و ایده ال طرف مقابل را بازتابند تا هویت انسانی خودشان را. زنان باید طوری خود را بیارایند و رفتار کنند که انیمای عمومی آنان را بپسندد. چیزی که به عینه در اپیزود فاطوم لمسش میکنیم.

اپیزود چهارم و عشقی که یک طرفه دنیال می شود ، او چیز زیادی نمی خواست فقط میخواست برایش پنجره را باز کند تا باران را ببیند که در این مورد هم پنجره و باران در ادبیات معنای شبیه سازی دارند. و در آخر زن مجبور می شود طرف مقابل خود را که شاید یک شخصیت رویا گونه در نمایشنامه داشته باشد ولی جزیی از هویت او را تشکیل می دهد بکشد و به نوعی خود را رها سازد. رهایی از یک قفسی که خود و عوامل دیگر برایش ساخته اند. او به خوبی پایان نمایش خود را باز میگذارد و با به خواب رفتنش برای مخاطب این را معنی می کند که یا خود به رهایی رسیده و شخصیت و هویت مستقل خود را بدست میاورد و یا آن را به دیگران انتقال میدهد تا مثل او نباشند. پایان داستان را میتوان اینگونه توصیف کرد که :

هرگز برای عاشق شده منتظر باران و بابونه نباش ، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که زندگی ات را روشن می سازد.

در اینجا شاید بفهمیم چرا نام اثر اینجا عنکبوت ها اسن دارند گذاشته شده است :

به تعبیر بنده عنکبوت ها با اینکه چهره جذابی ندارند اما تنیدن تار آنها که بسیار زیبا و با وسواس و چیرگی و مهارت خاصی می باشد نشان دهنده روح لطیف زنان نیز هست روحی که برای نشکستنش نیاز به مراقبت دارد و اگر عوامل متعددی درعدم محافظت آن ببینیم به راحتی شکسته و پاره می شود. اما همین تار عنکبوت به ما میآموزذ گرچه این تار که آن را شبیه سازی هویت انسانی یک زن کردیم نازک و شکننده است اما اگر هم پاره شود عنکبوت سریعا دوباره به تنیدن تاری دیگر و شاید زیبا تر می نماید. تاری که همیشه در گوشه ها نمایان است یعنی در کنج هر نشانه ای که تعبیرش کنی و این همان نشانه عشق است.

به هر روی همانگونه که در جلسه نقد چند شب پیش هم عنوان شد که همانند این متن و یا شاید بهتر از آن در مناطق مختلفی از کشورمان و شهرهای بزرگ هم نوشته شده و هم اجرا گردیده ولی برای شهرستان ما که این نوع متن اولین بار است توسط یک بومی نگارش می شود اعتبار دارد ، و یا اینکه در خصوص جزییات متن صحبت های بسیاری گردید هم در مورد نقش زن و مرد ، احساسات پر رنگ یک زن در متن و .... اما در کل این جمله را از بنده بپذیرید که :

تیاتر اوز در عمر سالیان سال خود ( شاید هشتاد و اندی سال ) ، بیشتر اوقات وام دار متن های آماده ای از بهترین نویسندگان ایرانی و خارجی بوده است ، یعنی ما تقریبا نیمی از راه را آماده داشته ایم و اکنون یکی از خودمان امده و متنی نوشته برای اجرای موفق 65 دقیقه ای و این افتخار آمیز هست. چه بخواهیم و چه نخواهیم این متن هم مانند بسیاری از زیبایی های تیاتر در شهرستان اوز یادگار خواهد ماند: (( یادگار آنا )).

 

  • شهرام حسین نیا
۱۸
اسفند

به همت گروه نمایشی پلاتو اوز ، پس از هفت شب اجرای موفق نمایش اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، جلسه نقد و بررسی این نمایش در مورخ 17 اسفند ماه 1403 راس ساعت 19 در محل سالن کنفرانس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز انجام شد. در این جلسه که هنرمندانی از اوز ، گراش ، لار و بندرعباس شرکت داشتند پیرامون مسایل مختلف از متن تا اجرا با جزییات کامل بحث و تبادل نظر گردید. این جلسه ساعت 21/15 به اتمام رسید. با تشکر از گروه پلاتو جهت برگزاری چنین جلسات پربار.

  • شهرام حسین نیا
۰۵
اسفند

اجرای نمایش ( اینجا عنکبوت ها اسم دارند ) ، کاری از گروه نمایش پلاتو اوز ، از ششم لغایت یازدهم اسفند ماه 1403 در تالار کف حکیم عمر خیام دانشگاه آزاد اسلامی اوز ، به روی صحنه خواهد رفت.

طراح و نویسنده این نمایش آناهیتا پیمانی و کارگردان و تهیه کننده این تیاتر جعفر کمالی است. مدت زمان نمایش 60 دقیقه و راس ساعت 20 اجرا خواهد داشت.

بازیگران: اناهیتا پیمانی ، علی اخلاصی

دستیار کارگردان و گریم : سارا اسکندری

صدا پیشه مرد : امیر پیمان

منشی صحنه : بهاره نظامی

مدیر صحنه : سید مرتضی هاشمی

روابط عمومی : الناز پور شمسی

عکاس : حوریا کمالی ، بهداد پهلوان

پوستر ، بروشور و تیزر : جعفر کمالی

نور و صدا : مهدی میرزانوری

  • شهرام حسین نیا