آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

طبقه بندی موضوعی

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اوز» ثبت شده است

۱۹
اسفند

جعفر کمالی به عنوان کارگردان اثر و آناهیتا پیمانی به عنوان طراح ، جهت اجرایی شدن متنی که خود نوشته است ، در اوز سنت شکنی کرده و روی به کار فرم در این تیاتر اورده اند.

متن در دسترس انها شش اپیزود بوده که قرار بر بازی آنا در 4 اپیزود و دو بازیگر خانم دیگر هم در 2 اپیزود باقیمانده . به هر روی به دلیل مشکلاتی که برای دو بازیگر بعدی به وجود آمده این تیاتر را ما در همان 4 اپیزود دیدیم با 65 دقیقه مفید.

کار فرم در هر صورت سخت تر و صاقت فرساتر از کارهای کلاسیک است و اینکه در اوز نیز حداقل من در این بیست سال کار تخصصی فرم به یاد ندارم ، نیازمند ابزار مناسب برای کارگردان و اجرایی شدن آن است.

کمی دقت کنیم هوشمندی کارگردان در اینکه کار فرم را در یک متن روانشناسانه انتخاب نموده که شاید متن در ظاهر ساده نوشته شده اما دارای پیچیدگی های هویتی زیاد می باشد ، را میبینیم. بخصوص اینکه کار در 65 دقیقه اغلب با یک بازیگر خواهد بود و بازیگر مکمل او نقشی کوتاه ایفا خواهد کرد. اگر از خود من بپرسند آیا حاضری یک متن روانشناسی را برای بحث و گفتگوی عادی بین دو نفر انتخاب کنی ؟ احتمالا نظرم منفی است ولی وقتی همین متن در قالب یک اثر تیاتری و در صحنه جان می گیرد قضیه کاملا متفاوت می شود کما اینکه من این تیاتر زیبا را 3 بار تماشا کردم.

در زمان تبلیغات اجرای این تیاتر در سالن کف عمر خیام دانشگاه ازاد اسلامی اوز ؛ راس ساعت 20 بود لیکن در هیچ کدام از روز هایی که من برای تماشا رفتم در همان ساعت مقرر تیاتر اجرایی نشد و 20/20 زمانی بود که تیاتر آغاز می گشت و این کمی توی ذوق میزند . بهتر است در کارهایمان همان چیزی را که مینویسیم اجرایی کنیم چون اینگونه برای وقت مخاطب احترام قایل خواهیم شد. بحث بلیط فروشی هم اصلا جالب نبود ، در گوشه ای از راهروی دانشگاه عوامل گروه بلیط هایی را می فروختند که اولا یا بایستی پول نقد همراه داشته باشی و یا چون در این مکان دستگاه خود پرداز بود میشد کارت به کارت کرد. بهتر است رویه اینکه بلیط ها را از طریق سایت هایی که در دسترس هستند فروش شوند ، جا بیفتد و برای این موضوع به عقب برنگردیم. خیلی از مردم امروزه پول نقد همراه ندارند و اگر مکان دیگری بود که دستگاه خود پرداز نداشت قطعا گروه به مشکل بر می خورد.دوما در موقع وارد شدن به سالن کسی بلیط ها را چک و تحویل نمی گرفت یعنی بلیط هم نداشتی راحت میتوانستی وارد شوی. در بروشور هایی که دستمان است تشکری از گروه های بازبین و بازخوان ندیدیم ، البته همیشه چون رسم است در بروشور تشکر می شود عرض میکنم شایدم روال کار تغییر کرده و ما بی خبریم. البته جای خالی همین گروه ها در جلسه نقد هم کاملا حس می شد.

وارد سالن که می شوی نیمکت های کمر خرد کن سالن کف آزارت می دهند اما باید تحمل کنی .صحنه کاملا مینیمال و از یک فرش با نماد ایرانی و یک مبل تشکیل شده و بازیگر اصلی را در اپیزود اول زیر کفن طراحی شده میبینیم.

کمی اول نمایش تا اینکه برای مخاطب جا بیفتد ابهام دارد که البته عادی است اما بعد که گره کار دستت می افتد کاملا مجذوبش می شوی.

کار با همان فرمی که قرار داد شده آغاز می شود. خانم پیمانی به عنوان نقش اصلی و مکمل ان نقش مرد صورت پوشیده کاملا ساکت که حتی در هنگام صحبت با او صدایش ضبط شده و پخش می گردد.

بازی خانم پیمانی عالی و زیبا در می آید و او میتواند به رغم اینکه در 4 اپیزود با 4 نفر مختلف و لهجه های گوناگون صحبت میکند گلیم خود را از آب بکشد و در دل مخاطب بنشیند یک تیاتر فرم دایره وار که حتی شعاع رفت و امد ان هم مشخص است . گرچه در پس این بازی زیبا کمی حس وجودی خود او به عنوان آناهیتا پیمانی و نه بازیگر برخی مواقع توی ذوق میزند اما به راحتی میتوان گفت این ذره ها چیزی از ارزش بازی او کم نمیکند بخصوص در اپیزود سوم و فاطوم جنوب.

چیزی که بنظرم می آید و البته برای اجرا در مناطق دیگر به عنوان فقط یک پیشنهاد این است که در دکور مینیمال اجرا که هیچ حرفی در آن نیست وترکیب صحنه و فرش اصیل ایرانی به خوبی در آمده اند ، اگر بتوان برای هر اپیزود خاص به فراخور آن صحنه نشانه هایی هر چند کوچک نیز از اداب و رسوم همان نقش وارد کرد ، نقش ها دلپذیرتر و برای مخاطب با پذیرش بیشتری همراه خواهد بود. البته گفتم این فقط در حد یک پیشنهاد است و لاغیر.

نقش مقابل او در بازی فرم ولی تازه کار است. علی اخلاصی برای اولین کارش در نقشی برای آنهم تیاتری به این سنگینی در نظر گرفته شده که مقصر نیست. او در مقابل بازی و حرکات انا به راحتی کم می آورد، در برخی حرکات با او قرینه نیست و این طبیعی است چون صحنه را تجربه نکرده است. شاید بهتر بود از او در نقش های راحت تری ابتدا استفاده می شد. سبک بازی او و داخل امدنش هم در اپیزود اول و هم اپیزود سوم کاملا شبیه هم است و این تکرار دل را میزند. با این همه او به عنوان اولین نقشش ، صد خودش را میگذاردو تقصیری متوجه او نیست. نقش او در این تیاتر به مثابه بچه آهویی است که در دهان تمساح گیر افتاده و انتظارمان از تمساح این است بچه اهو را نخورد.

بعد از 3 بار دیدن این تیاتر با خودم می گویم شاید حذف دو اپیزود آخر حکمتی بوده که اولا زمان بیشتر از تایم تیاتر مذبور مخاطب را شاید خسته می کرد و دوم اینکه با تمام احترام به بازیگران حذف شده ، شاید البته می گویم شاید بازی ها یکدست در نمی امد .

در بحث نور بنده با اصل و کلیت آن مشکل داشتم بخصوص در روز اول و صحنه تاثیر گذار اشک بازیگر اصلی ، نوع کار و فرم بازیگر اصلی و مکمل در همان دایره قضایی به نحوی بود که هنگام استپ آنها در تاریکی قرار می گرفتند و آن صحنه را از دست میدادی. البته با کارگردان که صحبت کردم گفتند نور های سالن مشکل داشته و جا دارد مسوولین سالن هم برای نور و هم نیمکتهای نشیمن مخاطبین فکری کنند تا این سالن خوب بهتر بتواند ایفا گر نقش ها باشد کما اینکه رزومه این کار برای خود سالن و دانشگاه نیز مهم است.

چیزی که کمی ازارم میداد و البته با کارگردان اقای کمالی هم در میان گذاشتم عکاسی حین اجرا از طرف عکاسان بود. شما وقتی برای دیدن یک تیاتر خوب تمرکز میکنی و دلت میخواهد با بازیگر و عوامل همراه شوی ، یکباره تک و تک دوربین های حرفه ای که دست عکاسان بود همه رشته هایت را پنبه می کرد. تعجبم چرا در حین اجرا از این دوربین ها استفاده میشد که بیشتر برای مصاحبه ها و کنفرانس ها کاربرد دارد و در اخر عکس دسته جمعی را با موبایل می گرفتند .شاید در هنگام اجرا ، عکس با موبایل نبود،  چون نورش اذیت می کرد ولی صدای دوربین های دست عکاسان بنظرم بیشتر با روان ادم بازی می کرد.

پایان بندی اجرا عالی و شاید بگویم بهتر از این نمی شد و در کل حساب کنیم یک تیاتر شسته رفته حتی فراتر از منطقه خودمان دیدیم که ما را امیدوار میکند احتمالا با کمی اصلاحات جزیی بتواند برای جشنواره استانی هم اماده شود. ضمن خسته نباشید و خدا قوت به همه عوامل این نمایش خوب ارزوی بهترین ها را در ادامه فعالیتشان دارم. یا حق

 

  • شهرام حسین نیا
۱۸
اسفند

نمایش اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، کاری از گروه پلاتو اوز در مدت هفت شب به کارگردانی جعفر کمالی ، طراحی و نویسندگی و بازیگری آناهیتا پیمانی ، در سالن کف حکیم عمر خیام دانشگاه ازاد اسلامی اوز به روی صحنه رفت.

هویت شامل ارتباطات زیادی است که افراد ایجاد می کنند و میتواند به عنوان یک کودک ، دوست ، همسر و والدین باشد. در مسیر زندگی هر فرد شکل گیری هویت ، یکی از مراحل حیاتی و پیچیده است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد.

دو جنبه اصلی در توسعه هویت ، خود مدیریتی و ارزش شخصی هستند. بنابراین می توان گفت :

هویت عبارت است از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی ، روانی ، فرهنگی ، فلسفی ، زیستی و تاریخی همسان ، که به رسایی و روایی بر ماهیت یا ذات گروه ، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کنند و انها را در یک ظرف مکانی و زمانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد. به زبا ن ساده هویت یا کیستی به مجموعه نگرش ها ، ویزگی ها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز سازد گفته می شود.

هویت هر انسان مقوله ای اجتماعی است. همه انسانها در هنگام تولد دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی ، در میان موجودات زنده هستند و تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند. بنابراین مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می گیرد کاملا اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون ، نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.

این هویت اما در برابر مولفه هایی تاثیر گذار میتواند شکل گیرد:

1) عوامل جغرافیایی و اقلیمی 2) عوامل سیاسی و تاریخی 3) عوامل اقتصادی و معیشتی 4) عوامل فرهنگی 5) مولفه های تربیتی

متن اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، دقیقا بر همین اساس و به طور اخص در مورد هویت و شخصیت زنان در جامعه و مشکلاتی که زنان در مقابل عوامل متعددی که بر آنها رخ داده و به نوعی به هویت آنها لطمه وارد شده و یا به مرز یک نوع بی هویتی کاذب رسیده اند نوشته شده است.

آناهیتا پیمانی خود کارشناس ارشد روانشناسی بالینی است که همین چندی پیش از پایان نامه ارشد خود دفاع کرد. متن نوشته شده بنا به گفته خودشان بر اساس مضمون پایان نامه اش و یا بهتر ، با نگاهی به پایان نامه اش نوشته شده است.

آغاز نگارش این متن از سال 1399 بوده و پس از آن در طی این سالها با تجربیات فراوانی که در حوزه کاری خود و همچنین اتاق درمانش کسب نموده ، الگویی یافته که مدام در بین برخی زنان تکرار می شده و او توانسته متن خود را کامل و سپس برای روح بخشیدن به این متن آن را بصورت نمایشنامه دربیاورد.

پیمانی واضح است که برای متن خود صبر و حوصله بسیاری به خرج داده تا تمامی جزییات به نوعی بیان و توسط مخاطب لمس شود.

او متن را در 4 اپیزود برای اجرا آماده نموده که در هر اپیزود رنج و مشکلاتی از تاثیر به نوعی ظلم بر یک زن را روایت می کند. در اپیزود اول او به خوبی توانسته زنی را بنویسد که هویت خود را گم کرده و نمیداند کیست . لیلا ، فاطوم و ....

او برای اینکه این شخصیت قابل پذیرش برای مخاطب باشد در کنار آن نقش بازیگر مردی را نگارش نموده که در نقطه مقابل و عطف داستان و روایت او بایستد. در اپیزود اول به نوعی بعنوان وجدان درون او و به نوعی یاداور آنچه که کیستی اوست عمل میکند . در اپیزودی که زن فکر میکند تمام عالم و آدم مقصر این حال بد او هستند به زن یاداور می شود که مقصر خودت هم هستی و از عدم عزت نفس او یاداوری می نماید.

در اپیزودهای بعدی نیز او می کوشد گرچه شخصیت زن عوض می شود و زنی را با لهجه ترکی میبینیم که روایتگر زندگی خود است اما درد همان درد است ، عدم اعتماد به خود و مستقل نبودن شخصیت و هویت انسانی اش. التماس برای اینکه به مخاطب بفهماند 5 ساعت تمام برای امدن کسی به انتظار نشسته و در آخرین ساعات درک می کند که او هرگز نمی اید و یا یاداور اینکه بخاطرش از صحنه تاتر اخراج می شود و پس از ان التماس گونه میل دارد که برگردد به همان صحنه کذایی ، به دقت و وسواس نگارش شده است.

در اپیزود سوم نقش آشنایی می بینیم از مناطق خودمان جنوب. نقشی که با نام فاطوم معرفی می شود و هنوز هم شاید در برخی مناطق رسم ورسوم این نوشته به نوعی وجود داشته باشد که زن را فقط یک مادر میبینندو بس. یعنی زن دنیا می اید و ازدواج میکند تا فقط مادر باشد.

آنجا که او به مادرش از دست سختی ها و رنج زمانه گله میکند و مادرش می گوید دریدگی نکن و شکر خدا کن که مادر هستی. یعنی مادری که خودش همان مادر بوده و مادربزرگش و ....در اینجا به وضوح شخصیت و هویت یک زن به عنوان زن بودن تحت تاثیر کلمه ای بنام مادر قرار می گیرد و فراموش می شود. یک نوع سقوط آزاد در وادی فراموشی هویت یک زن که به جای شخصیت مستقل فقط باید مادر باشد همین.

پیمانی به خوبی برای این اپیزود خود یک زن را در مقابل یک زن قرار داده و با تیز بینی یاداور میکند که مشکلات و رنج ها زن در این نمایشنامه فقط از جانب یک مرد یا عوامل محیطی مختلف نیست و شاد یک زن هم در این میدان نقش پر رنگی در عدم عزت نفس زن مقابل داشته باشد. او در این اپیزود نقش مرد نمایشنامه خود را به عنوان جنینی وارد صحنه میکند که بند ناف همراه او یاداور مادرو کودک نمایشنامه می شود.

او به خوبی نوشته اش را چنین در ذهن مخاطب نقش میکند که انگار فرهنگ ما در برخی موارد زنان را طوری تربیت می کند که ترجیح می دهند ایینه هایی باشند که رویا و ایده ال طرف مقابل را بازتابند تا هویت انسانی خودشان را. زنان باید طوری خود را بیارایند و رفتار کنند که انیمای عمومی آنان را بپسندد. چیزی که به عینه در اپیزود فاطوم لمسش میکنیم.

اپیزود چهارم و عشقی که یک طرفه دنیال می شود ، او چیز زیادی نمی خواست فقط میخواست برایش پنجره را باز کند تا باران را ببیند که در این مورد هم پنجره و باران در ادبیات معنای شبیه سازی دارند. و در آخر زن مجبور می شود طرف مقابل خود را که شاید یک شخصیت رویا گونه در نمایشنامه داشته باشد ولی جزیی از هویت او را تشکیل می دهد بکشد و به نوعی خود را رها سازد. رهایی از یک قفسی که خود و عوامل دیگر برایش ساخته اند. او به خوبی پایان نمایش خود را باز میگذارد و با به خواب رفتنش برای مخاطب این را معنی می کند که یا خود به رهایی رسیده و شخصیت و هویت مستقل خود را بدست میاورد و یا آن را به دیگران انتقال میدهد تا مثل او نباشند. پایان داستان را میتوان اینگونه توصیف کرد که :

هرگز برای عاشق شده منتظر باران و بابونه نباش ، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که زندگی ات را روشن می سازد.

در اینجا شاید بفهمیم چرا نام اثر اینجا عنکبوت ها اسن دارند گذاشته شده است :

به تعبیر بنده عنکبوت ها با اینکه چهره جذابی ندارند اما تنیدن تار آنها که بسیار زیبا و با وسواس و چیرگی و مهارت خاصی می باشد نشان دهنده روح لطیف زنان نیز هست روحی که برای نشکستنش نیاز به مراقبت دارد و اگر عوامل متعددی درعدم محافظت آن ببینیم به راحتی شکسته و پاره می شود. اما همین تار عنکبوت به ما میآموزذ گرچه این تار که آن را شبیه سازی هویت انسانی یک زن کردیم نازک و شکننده است اما اگر هم پاره شود عنکبوت سریعا دوباره به تنیدن تاری دیگر و شاید زیبا تر می نماید. تاری که همیشه در گوشه ها نمایان است یعنی در کنج هر نشانه ای که تعبیرش کنی و این همان نشانه عشق است.

به هر روی همانگونه که در جلسه نقد چند شب پیش هم عنوان شد که همانند این متن و یا شاید بهتر از آن در مناطق مختلفی از کشورمان و شهرهای بزرگ هم نوشته شده و هم اجرا گردیده ولی برای شهرستان ما که این نوع متن اولین بار است توسط یک بومی نگارش می شود اعتبار دارد ، و یا اینکه در خصوص جزییات متن صحبت های بسیاری گردید هم در مورد نقش زن و مرد ، احساسات پر رنگ یک زن در متن و .... اما در کل این جمله را از بنده بپذیرید که :

تیاتر اوز در عمر سالیان سال خود ( شاید هشتاد و اندی سال ) ، بیشتر اوقات وام دار متن های آماده ای از بهترین نویسندگان ایرانی و خارجی بوده است ، یعنی ما تقریبا نیمی از راه را آماده داشته ایم و اکنون یکی از خودمان امده و متنی نوشته برای اجرای موفق 65 دقیقه ای و این افتخار آمیز هست. چه بخواهیم و چه نخواهیم این متن هم مانند بسیاری از زیبایی های تیاتر در شهرستان اوز یادگار خواهد ماند: (( یادگار آنا )).

 

  • شهرام حسین نیا
۲۷
بهمن

با حکم استاندار فارس ، فروغ هاشمی به عنوان اولین بانوی  فرماندار در شهرستان اوز معرفی گردید.

سرکار خانم هاشمی که سالها در پست ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز زحمات فراوانی کشید و با کمک هنرمندان توانستند چراغ هنر شهرستان اوز را روز به روز نورانی تر نمایند ، مزد زحمات خود را با فرماندار شدن در شهرستان اوز گرفتند. جلسه تودیع و معارفه فرمانداران سابق و جدید در روز 5 شنبه 25 بهمن ماه 1403 در محل سالن الزهرا با حضور مردم و مسوولین برگزار شد.

ضمن تبریک فراوان به سرکار خانم هاشمی ، آرزوی بهروزی و موفقیت روز افزون در سمت جدید داریم . از جناب آقای محمدی فرماندار سابق شهرستان اوز نیز بابت زحماتشان سپاسگزاریم.

  • شهرام حسین نیا
۲۱
بهمن

با تلاش چندین ساله و حمایت و پیگیری فروغ هاشمی رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، موسسه چند منظوره هفت بادگیر اوز مجوز گرفت و می تواند فعالیت خود را آغاز نماید.

این موسسه با اخذ مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد ، ثبت شرکت ها پس از 4 سال پیگیری مداوم به ثبت رسید، اولین موسسه معتبر و رسمی در اوز خواهد بود که با تبدیل خانه های فرهنگ به موسسه ، مجوز گرفته است.

مدیر عامل و اعضای هیات موسس این موسسه امیدوارند بتوانند به عنوان بازوی قدرتمندی برای اجرای برنامه های فرهنگی و هنری و پیشبرد اهداف در حوزه فرهنگ و هنر یاری رسان هنرمندان باشند.

مدیر عامل و هیات موسس این موسسه نازنین حبیبی اوزی و شهرام حسین نیا از هنرمندان با سابقه اوز می باشند.

بدون شک در راستای فعالیت موسسه از این پس بیشتر نگاه به تعاملات فرهنگی مابین موسسات چند منظوره منطقه و همچنین توجه ویژه مخاطب به بخش خصوصی خواهد بود. 

  • شهرام حسین نیا
۰۸
آبان

فلوریان زلر ، ( زاده 28 ژوئن 1979 ) ، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی است.

 او برنده جایزه پریکس اینترالیه در سال 2004 برای رمان محشرش ( شیفتگی شیطان ) ، و تعدادی جایزه مولیر برای نمایشنامه هایش است.

به گفته تمایمز : زلر هیجان انگیز ترین نمایشنامه نویس دوران ماست .

وی از سال 2002 میلادی تاکنون مشغول فعالیت است ، از نمایشنامه های برجسته زلر میتوان به نمایشنامه ( پدر ) اشاره داشت.

دروغ زلر ، نمایشنامه ای است راجع به نقاب آدم ها ، نقابی که باعث می شود ما همواره در مسایل روزمره زندگی  بر سر دوراهی ها درجا بزنیم.

نمایشنامه دروغ در سال 2015 با بازی ( پیر آردیتی ) و در ژانویه 2016 در تیاتر پاریس با بازی ( دانیل آوتویل ) افتتاح شد .

  • شهرام حسین نیا
۰۸
آبان

گروه نمایش صحنه اوز نمایشنامه دروغ اثر فلوریان زلر را 9 الی 18 آبان ماه 1403 به اجرا در می آورد. این نمایش کاری از علیرضا خادمپور و به آذین کرامتی است که در آن عدنان دانشی ، فاطمه لطافت ، پریسا افسری و مجتبی نجم الدینی بازی خواهند داشت .

مکان اجرا سالن آمفی تیاتر کتابخانه عمومی اندیشه اوز و اجرا ساعت 20 ذکر گردیده است.

خرید بلیط نمایش از سایت lartik.ir نیز امکان پذیر است.

  • شهرام حسین نیا
۲۴
مرداد

تئاتر در لغت کلمه دشواری نیست و گفتنش راحت و با چرخش زبان می توان آن را به اداهای مختلف ارائه داد. اما وقتی وارد معنی و مفهوم این کلمه به ظاهر آسان می شویم میبینیم که آنقدر ها هم راحت نیست و بایستی برای جا انداختن این کلمه در میان مخاطب دشواری های زیادی را تحمل کرد.

 

تئاتر در معنی لغوی یعنی چیزی که میبینید و یا بهتر بگوییم چیزی که مخاطب میبیند ، بنابراین آغاز و پایان هر اجرای تئاتر به مخاطب برمی گردد و این مخاطب شماست که تصمیم میگیرد بعد از این به تماشای اجرای تئاترهای شما بنشیند و یا خیر.و برای همین هم هست که می گوییم سرمایه یک شهر در اجرای تئاتر آن شهر مخاطبانش هستند و چه بسا اجرای تئاتر هر چقدر هم از نظر گروه سازنده خوب اگر به دل مخاطب ننشیند یعنی نصف راه را حداقل اشتباه پیموده ایم.

در مقوله اجرای تئاتر همیشه سخن از جذب مخاطب و بالطبع انتظار ستایش اجرا از مخاطب وجود دارد لیکن این تنها بخشی از اجرای تئاتر است و بخش مهم آن یعنی نقد یک اجرا چه از نظر تخصصی و چه از نظر مخاطب بسیار باارزش و قابل تامل است.

در تئاتر شهرستان اوز کمی به عقب برمی گردیم و اظهار نظر را بعد از درج این مطلب به عهده مخاطب میگزاریم.

تا یادم هست نقد در تئاتر اوز هیچ وقت جایگاه خوبی نداشته و اگر هم نقدی بوده بسیار پراکنده و البته پایان آن با بحث فراوان و متهم کردن یکدیگر به نداشتن معلومات تئاتری بوده و بس.

یادم هست در اولین انجمن رسمی نمایش در سال 1381 ، اعضا تصمیم گرفتند که نقد تئاتر جزیی از رویکردهای انجمن باشد ، بگذریم که چرا این انجمن دوام چندانی نداشت اما خود جامعه تئاتری شهر ما هم تاب نقد اجراهای خود چه در حضور مخاطبان و چه کتبی نداشتند و البته هنوز هم ندارند و اگر نقدی هم بود قطعا به دعوا کشیده میشد و تنها نتیجه لذت بخش این نقدها دوستی هایی بود که از دل همین دعواها بیرون آمد و نمیدانم به فال نیک بگیریم یا خیر.....

در ساخت هر ساختمان شما نیاز به یک نقشه دارید ، بعد از اماده شده نقشه گاها ده هابار این نقشه با مشورت مهندسین و حتی مالک ساختمان عوض شده تا بالاخره یک نقشه شسته رفته در دسترس قرار گیرد. این کاری است که در تئاتر ما هم خوشبختانه هست و خوب است.

اما نکته مهم ساخت یک ساختمان برمی گردد به ساخت همان نقشه شسته رفته در دسترس ، که در این میان باید پیمانکار ، مهندسین ناظر و خیلی از متخصصین نقدهای خود را بر روی دایره ساخت گذارند و چیزی بسازند که در خور اعتبار و مجوز کسب شده از ادارات مطبوع باشد.

وضعیت تئاتر ما هم تا حدودی بدین گونه هست و تنها تفاوت آن این است که نقد چه در مراحل اولیه کار و چه در پایان کار و یا حتی در بازبینی اثر کوچکترین تاثیری در روند اجرای گروه نداشته و گروه همان کار خود را انجام میدهد با اذعان به اینکه بقیه هیچ نمیدانند و فقط ما میدانیم و این بزرگترین معضل اجراهای ماست و عجیب اینکه یک اجرا با همه نواقصی که بعداا در جلسات نقد ( اگر باشد ) ، اذعان می شود ، مجوز اجرا میگیرد و این هضم شدنی نیست.

نکته مهم بعدی اینکه ما جماعت تئاتری شهر با هم رودرواسی شدید داریم و یا اینکه جانب احتیاط را رعایت می کنیم. یعنی اینکه یک اجرا را نقد نمی کنیم چون فلانی رفیق صمیمی است و ناراحت می شود یا اینکه نقد نمی کنیم چون می ترسیم بعداا اجرای بعدی خودم هم نقد شود یعنی میترسیم آنچه در دل هست را بر زبان بیاوریم.

نقد یک کار چه در حوزه هنر باشد و یا غیره دلیل بر نقصان کار آن اجرا به طور خاص نیست ، شما ساخت یک ساختمان را نقد می کنید به دلیل اینکه این ساختمان در ساختش قوی عمل کند و از مصایبی مثل زلزله ، سیل و ... دور بماند، اما آیا میتوان این مثال را با تئاتر امروز اوز تعمیم داد یا خیر به عهده مخاطب....

همیشه گفته ام تئاتر و اجرای ضعیف اصلا نقد ندارد . خیلی از دوستان هستند که می گویند فلان اجرا بسیار ضعیف بود و بهتر است جلسه نقدی بگذاریم و از بسیار ضعیف بودنشان بگوییم ، بگویید اما اساسا اسم نقد را بر روی تئاتر ضعیف نگذارید ، نقد مخصوص اجراهای متوسط رو به بالا و قوی است و این بطور خاص جایگاه نقد را نشان میدهد.

برخی نیز بدلایل مختلف و یا از منظر شخصی خود مطالب بسیاری در فضاهای مجازی می نویسند و انواع توهین ها را به گروه های نمایشی میکنند و حتی برخی از انها اجرای یک گروه را ندیده و فقط بخاطر دشمنی با همان گروه خاص مطلب می نویسند و اسم آن را نقد میگذارند و به آن افتخار میکنند ، اما بدانید که این نوع آخری نه تنها نقد نیست (که نقد به هیچ شخصی توهین نمی کند ) بلکه به راحتی پیگیری قانونی هم برای گروه ایجاد خواهد کرد.

بیاییم نقد را آنچنان که هست در یابیم ، هیچ کدام از ما استاد نقد در اوز نیستیم و به صورت تجربی در طی سالهای زیاد آن را یاد گرفته ایم ولی به خود بقبولانیم نقد تئاتر یک رکن اساسی در اجرای هر تئاتر است.

مطالب بالا کلیاتی راجب نقد بود که جایگاه و ارزش چندانی در تئاتر اوز ندارد و امید است که این جایگاه ارزشش را پیدا نماید. جزییات و اصول نقد را بعداا میتوان در مطالبی بیان کرد اما اول تلنگری برای موفقیت اجرای تئاتر در شهرمان اوز .... حق یارتان

 

 

  • شهرام حسین نیا
۱۴
مرداد

انجمن نمایش شهرستان اوز با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، نخستین جشنواره تئاتر تک گویی را در سطح شهرستان برگزار مینمایند.

مهلت ارسال اثار تا 15 مرداد ماه 1403 خواهد بود که بعد از ان 25 مرداد ماه 1403 اعلام نتایج آثار برگزیده را خواهیم داشت.

افتتاحیه و رقابت آثار بین روزهای 15 الی 16 شهریور 1403 و اختتامیه روز 18 شهریور خواهد بود.

  • شهرام حسین نیا
۱۹
تیر

مجمع عمومی انجمن نمایش اوز پس از مدتها و با هدف ساماندهی انجمن ، در تاریخ دوشنبه 18 تیرماه 1403 و در محل سالن کنفرانس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، راس ساعت 20/30 برگزار و تا 23/30 ادامه داشت.

در این مجمع عمومی که فروغ هاشمی ریاست اداره ، مهندس بازرگانی مدیر موزه مردم شناسی اوز ، عدنان انصاری از پیشکسوتان تیاتر هرمزگان و اعضای انجمن شامل سینا نامی ، آقای جنیدی ، آقای پیشداد ، جعفر کمالی ، آنا حسینی ، شهرام حسین نیا ، بهزاد کرامتی ، علیرضا خادم پور ، مرتضی هاشمی ، عدنان دانشی ، آناهیتا پیمانی ، مریم گرگین ، علی بازگیر ، شیما غفوری نیا و سروش پیشداد حضور داشتند ، بحث و جدل ها و البته گلایه های فراوانی پیرامون کلاس های آموزشی ، زیر ساخت تیاتر در اوز ، منابع مالی ، جشنواره ها و حضور در آنها ، متن های فارسی و خارجی ، تیاتر مدارس ، حمایت از گروه های نمایشی بویژه کودک ، مشکلات و چالش های اجرای تیاتر در اوز ، تیاتر منطقه و ....انجام شد و هر یک از حضار به نوبه خود در فرصتی که داشتند مطالبی بیان کردند. کل این جلسه سه ساعته و خروجی آن به شرح ذیل :

 

1) مجمع عمومی هر انجمنی طبق اساسنامه بایستی هر 3 ماه یکبار برگزار گردد تا فرصت تعاملات و بحث های نمایشی مرتب فراهم باشد. برگزاری مجمع بعد از مدتها باعث هرج و مرج و پراکنده گویی در صحبت ها بود.

 

2) هدف این مجمع ساماندهی انجمن و تعامل بیشتر اعضا بود و تنها نتیجه ای که پس از 3 ساعت بدست نیامد همین ساماندهی بود.

 

3) در یک مجمع عمومی معمولا بایستی حداقل 70 یا 80 در صد اعضای انجمن حضور داشته باشند و اگر در جلسه این مجمع غیر از مهمانان ، اعضا را بشماریم به عدد نازل 15 میرسیم که اتفاقا این تعداد همیشه همان هایی هستند که اغلب در جلسات مختلف هم حضور دارند. بدین ترتیب غیبت بقیه اعضای انجمن آنهم در خصوص این هدف مهم اصلا توجیه پذیر نیست.

 

4) در جلسه مجمع عمومی صورتجلسه ای تنظیم نشد و مطالب برای یاداوری و ثبت در بایگانی پس از پایان جلسه موجودیتی نداشت.

 

5) بحث ها ، جدل ها و گلایه ها آنهم از طرف برخی دوستان که گاها به نوعی به لج و لجبازی هم کشیده میشد نکته شاخص این مجمع بود. هیات رییسه انجمن هنوز با همدیگر تفاهم فکری و عملی ندارند و کار همدیگر را کاملا زیر سوال می برند انوقت از اعضا چه انتظاری هست بنده نمی دانم؟

با تمام این تفاصیل و نقدهایی که به این مجمع وارد بود لیکن برگزاری آن هر قدر هم دیر خود یک قدم رو به جلو خواهد بود. تعاملات و رفاقتها باید در بین اعضای انجمن بیشتر شود و هیات رییسه انجمن لااقل حتی اگر اختلافی هم دارند در مجمع بیان ان اصلا جایز نیست. همه تیاتری هستیم و میدانیم کار کردن در این حوزه چقدر سخت است و بالطبع رییس انجمن و رییس اداره کار چند برابری بر دوششان هست و خواهد بود پس اولا قدر آنها را بدانیم و از آنها انتقاد بکنیم اما تخریب و یا بی احترامی به هیچ عنوان.باز هم پیشنهاد دیشب در مجمع را تکرار می کنم که انجمن نیاز به یک صندوق مالی دارد و همچنین اختلافات را کنار بگذاریم و رقابت داشته باشیم اما بیشتر رفاقت را هم چاشنی آن کنیم.

از انجمن نمایش اوز و همچنین خانم هاشمی بابت زحماتشون تشکر می کنیم. حق نگهدارتان

 

 

  • شهرام حسین نیا
۱۹
اسفند

نمایش زیبای 113 دقیقه پس از غروب به نویسندگی سیلویا خوری و کارگردانی علی فخری ، کاری از گروه نمایش صبا گراش ، از 12 الی 19 اسفند ماه در محل سالن آمفی تئاتر کتابخانه اندیشه اوز به روی صحنه رفت.

سیلویا خوری نویسنده جوان اهل نیویورک آمریکا است و اصالتی فرانسوی - لبنانی دارد. نمایشنامه هایی که تا کنون نوشته همگی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و جوایز متعددی نیز برایش به ارمغان آورده است. بهترین نمایشنامه او همین 113 دقیقه پس از غروب ، با نام اصلی فروختن کابل است که در سال 2022 در لیست نهایی نامزدهای جایزه پولیتزر ، یکی از معتبرترین جوایز ادبی جهان قرار گرفت.

متن بسیار متن خوب و یک درام کاملا تعلیقی است. از این رو گروه هنری صبا گراش کاری بسیار دشوار را آغاز کرده بود. ابتدا بایستی متن نمایش ترجمه میشد و این کار را دکتر مسعود غفوری که خود دکتری ادبیات انگلیسی دارد انجام داده و با توجه به سابقه تدریس او در دانشگاه ، ترجمه ای درخور توجه تحویل داده است.

نمایش چون درباره فرهنگ اجتماعی و سیاسی افغانستان است ، بنابراین در قدم بعدی ترجمه روان مسعود غفوری بایستی به زبان افغانستانی هم ترجمه میشد که این کار هم برعهده سونیا امانی بوده و با مشاورینی همانند سید محمد حسینی ، نصرت غلامی و سمیر امانی به بهترین نحو انجام شده بود.

قطعا در هنگام شروع به کار و روخوانی اولیه خواندن متن با زبان و لهجه دیگری بسیار سخت بوده اما بازیگران با کمک کارگردان و عوامل اجرا بخوبی از عهده این کار برآمده و 113 دقیقه بدون وقفه با زبان دیگری سخن میگفتند که کاری سخت و دشوار است.

تئاتر با ورود تماشاگران به سالن و دیدن پسری که در تاریکی خانه خواهرش عافیه بدلیل مسایل سیاسی افغانستان تحت تعقیب است ، شروع میشد . ادامه نمایش با خواهرش عافیه و دنیا آمدن نوزادی از پسر جوان متاهل ، که همسرش توسط انها که او را تعقیب میکنند از بلندی پرت میشود و کشمکش های زیاد مابین اهالی خانه در خصوص ماندن پسر جوان و یاگریختن او از افغانستان ادامه میابد تا جایی که عافیه خواهرش حاضر می شود تمامی دارایی و پس اندازش را بدهد تا برادرش زنده بماند و ادامه ماجرا....

در اجرای چنین تئاترهایی که قصه ای روان و راحت دارد و یک رئال واقعی است ، بازیگران و لوازم استفاده شده باید بتوانند کار را برای کارگردان و قوی شدن کار دربیاورند. درام تعلیقی که در سینما متخصص آن را به نوعی می توان هیچکاک تلقی نمود ، مخاطب را نه با کشت و کشتار و یا بمب گذاری و خون و وحشت غافلگیر می کند ، بلکه با بازیگران و ابزاری که بکار برده می شود دلهره و اضطراب را جوری به مخاطب القا می کند که مخاطب حتی اگر نخواهد هم مجبور می شود با داستان همراه و جذب آن شود.

113 دقیقه پس از غروب یک درام تعلیقی است که مخاطب در جزء به جزء نمایش هزار بار فکر می کند که اینجا این می شود و یا ان می شود ، حال ممکن است حدسش درست و یا غلط باشد و این از خاصیت های درام تعلیقی است که مخاطب را میخکوب میکند.

اولین ابزار به غیر از طراحی دکور ، لباس  و ...که یا امر کاملا سلیقه ای توسط عوامل است ، بازیگران نمایش هستند. بازی زیبای عافیه ( عاطفه امین زاده ) به همراه دلهره و آشوبی که از ابتدای تئاتر تا پایان در مسایل مختلف چه از نظر مشکل سیاسی برادرش ، دنیا آمدن برادرزاده اش ، از دنیا رفتن زن برادرش ، طفلی که روی دست آنها مانده است و نازا بودن خودش بدلایل پزشکی و یا مشکلات همسرش که یک خود فروخته خانواده دوست است و کاملا مطیع همسر ، همسایه فضولی که معلوم است بسیار با هم صمیمی هستند و همین فضولی هم کار دستش می دهد ، به همراه دیگر بازیگران این تئاتر خوب ، محمود علی پور ، سارا آذر بادگان و محمد رحمانی ،کار را کاملا برای کارگردان نمایش علی فخری در آورده است.

گرچه در مقوله بازی نوسان هایی بود و شاید بازی عاطفه امین زاده بیشتر به چشم آمد ( که خود من به شوخی می گفتم ایشان اگر همین فردا به افغانستان مهاجرت کند در دم به او پاسپورت خواهند داد ) لیکن بازی خوب همه بازیگران ستودنی بود.

درام تعلیقی با همین اضطراب ، دلشوره و وحشت از حتی یک دقیقه بعدش زیباست. دلشوره ای که درهمه بازیگران کم و بیش بود و گرچه بنده اعتقاد دارم حتی در بعضی صحنه ها اضطراب و دلشوره عافیه خیلی غلیظ بود و می شد با ترفندهایی این اضطراب را سینوسی کرد تا مدام روی یک خط راست نباشد اما همراهی بسیار خوب موزیک متن این غلظت را کم رنگ تر کرده بود که باز هم در چنین موقعیتی نمیتوان خرده گرفت.

مهمترین ابزار بکار رفته بعد از بازیگر و موسیقی متن ، وسایلی است که به کار برده می شود تا درام یک درام تعلیقی ناب شود . استفاده از ساعت در حالی که کار می کرد و وقت را در لحظه نشان می داد ، استفاده از دو عدد پنکه که از صدایش برای محو حضور برادر عافیه و بیرون نرفتن صدا از درب خانه استفاده میشد و یا حتی مشغولیت خیاطی و لباسهای سربازان و سکوتی که گاهی اوقات حکمفرما می شد و مخاطب را دو دل می کرد که چه اتفاقی در پس آن قرار است بیفتد ، قهوه ای که نوشیده نشد و چایی که ریخته شد و سر خوردنش هزار عیب بر همان چایی گذاشته شد ، همه و همه تا حدودی کمک کردند تا این نمایش 113 دقیقه ای بتواند قوی عمل کند.

استفاده از فضای کوچک سالن کتابخانه اندیشه عمومی اوز و ارتباط نزدیک مخاطب با بازیگر و عوامل همه نشان از روایت یک داستان خوب داد که همگی در آن شریک بودند.

اگر خود اجرای یک تئاتر را به 3 قسمت من ، دیگری و مخاطب تقسیم کنیم ، ارتباط ایجاد شده میان آنها براحتی می تواند از همان اجرا یک تئاتر قوی بسازد. در خیلی از تئاترهای منطقه دیده ایم که بر برخی موارد و نه همیشه ، حالت من باقی می ماند و دیگری و مخاطب فراموش می شود و بیشتر به سمت نقالی پیش می رود تا یک تئاتر مدرن امروزی. گرچه تئاتر مدرن امروزی خود برخواسته همین نقالی در قدیم به این سو بوده است اما در حال حاضر این دو با همان سه جزء مهم از همدیگر تفکیک گشته اند.

113 دقیقه پس از غروب این موارد را براحتی توانسته بود بکار گیرد و کمتر شاهد بودیم که ارتباط بین این 3 جزء درنیامده باشد ؛ به غیر از صحنه یکباره وارد شدن لیلا همسایه آنها و جرو بحث با برادر عافیه و اینکه مسبب بدبختی های آنها در این ساختمان اوست ، که بنظر نگارنده زیبا در نیامد و دلیل آن هم استفاده نادرست از ابزاری بنام درب خانه عافیه بود.

به هر روی بنظرم پس از نمایش داستان خرس های پاندا کاری از کروه صحنه اوز در سال 1397 که آنهم با مشکلاتی در اجرا مواجه شد و بسیار قوی تر از تئاتر های منطقه بود که براحتی می شد در جشنواره استانی شرکت داده شود ، 113 دقیقه پس از غروب دومین تئاتر نابی بود که دیدم.

113 دقیقه پس از غروب از ان نظر حائز اهمیت است که اگر نگاهی به کارهای قبل علی فخری به عنوان کارگردان بیندازیم که کارهایی متوسط    بنظر میامد این تئاتر جهش حداقل 5 پله ای را برای او بدنبال داشته و چه خوب می شود که او بتواند بعد از اجرای این تئاتر زیبا و قوی ، سراغ متن های ضعیف تر از این متن نرود ، معضلی که در سطح منطقه همیشه شاهدش بودیم.

به هرروی به گروه صبا گراش بابت این اجرا آفرین می گوییم و امیدواریم شهرستان اوز توانسته باشد میزبان خوبی برای آنها باشد.

ای کاش هایی نیز در این نمایش بود که در پایان خواهم اورد گرچه این ای کاش های چیزی از ارزش های این درام خوب کم نمی کند.

ای کاش :

1) ای کاش ساعت در این نمایش تیک تاک بلند تری داشت و با زمان افغانستان تنظیم شده بود.

2) ای کاش پنکه ها کمی بیشتر صدا میدادند تا نظر مخاطب بیشتر جلب شود ، قول می دهم 90 درصد تماشاگر عام استفاده از پنکه را در چندین سکانس بخاطر گرمای خانه میدانست.

3) ای کاش دلهره و اضطراب عافیه یک خط راست در طول نمایش نداشت و سینوسی بود .

4) ای کاش باز کردن درب خانه توسط اهالی به یک شکل انجام میشد. نه اینکه مرد خانه کلید بیندازد درب را باز کند ، لیلا همسایه درب را بکوبد و عافیه راحت و بدون هیچ مزاحمتی دستگیره در را بچرخانه و درب باز شود. همان صحنه جرو و دعوای لیلا هم دقیقا به همین خاطر مصنوعی از آب در آمد.

این ای کاش ها فقط به این خاطر مورد اهمیت است و ذکر شد چون مستقیما ارتباط حیاتی با جان برادر عافیه داشت .

و ای کاش بزرگ به مخاطبین عزیز:

مخاطبین سرمایه گرانبهای یک تئاتر و اجرا هستند و بدون آنها امکان ندارد یک تئاتر و اجرا رنگ و لعاب زیبایی به خود بگیرد لیکن این فرهنگ را در جامعه تئاتری و دیدن نمایش جا اندازیم که بعد از شروع نمایش به خود بقبولانیم وارد سالن نشویم حتی اگر هزینه برای بلیط کرده باشیم. صحبت و پچ پچ های فراوان در طول اینچنین تئاترهایی که کلید اجرا را دنبال می کنی اصلا جایز نیست.

عوامل نمایش :

نویسنده : سیلویا خوری

کارگردان : علی فخری

مترجم و دستیار کارگردان : مسعود غفوری

بازیگران : عاطفه امین زاده ، محمود علی پور ، سارا آذربادگان ، محمد رحمانی

آهنگساز : حسن حسینی

ترجمه به زبان افغانستانی : سونیا امانی

مشاوران افغانستانی : سید محمد حسینی ، نصرت غلامی ، سمیر امانی

گریم : ماشاءالله بلبلی

نور و تدارکات : محمد مهدی خازنی پور

صدا: فائزه آزاد

طراح صحنه : مسعود غفوری ، علی فخری

ساخت دکور : محمد رستم پور ، علی مرادی

دوخت لباس : سمیر امانی

روابط عمومی و تبلیغات :شیدا شرقی

طراحی پوستر و بروشور : محمد خواجه پور

طراحی و ساخت تیزر : محمد فخری

فیلمبرداری : کیوان محسنی

عکس : هادی افشار ، نازنین کشاورز

انشاءالله بتوانیم در اولین فرصت با هماهنگی اداره فرهنگ وارشاد اسلامی اوز و انجمن نمایش اوز و گراش و همچنین عوامل این اجرا جلسه ای حضوری پیرامون نقد و بررسی بیشتر داشته باشیم.

حق نگهدارتان

 

  • شهرام حسین نیا