آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

آن سوی تئاتر اوز

مستقل ، بدون وابستگی به هیچ گروه نمایش. مطالب در حیطه تئاتر و نقد تئاتر در اوز

طبقه بندی موضوعی

۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اوز» ثبت شده است

۱۸
اسفند

نمایش اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، کاری از گروه پلاتو اوز در مدت هفت شب به کارگردانی جعفر کمالی ، طراحی و نویسندگی و بازیگری آناهیتا پیمانی ، در سالن کف حکیم عمر خیام دانشگاه ازاد اسلامی اوز به روی صحنه رفت.

هویت شامل ارتباطات زیادی است که افراد ایجاد می کنند و میتواند به عنوان یک کودک ، دوست ، همسر و والدین باشد. در مسیر زندگی هر فرد شکل گیری هویت ، یکی از مراحل حیاتی و پیچیده است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد.

دو جنبه اصلی در توسعه هویت ، خود مدیریتی و ارزش شخصی هستند. بنابراین می توان گفت :

هویت عبارت است از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی ، روانی ، فرهنگی ، فلسفی ، زیستی و تاریخی همسان ، که به رسایی و روایی بر ماهیت یا ذات گروه ، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کنند و انها را در یک ظرف مکانی و زمانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد. به زبا ن ساده هویت یا کیستی به مجموعه نگرش ها ، ویزگی ها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز سازد گفته می شود.

هویت هر انسان مقوله ای اجتماعی است. همه انسانها در هنگام تولد دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی ، در میان موجودات زنده هستند و تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند. بنابراین مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می گیرد کاملا اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون ، نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.

این هویت اما در برابر مولفه هایی تاثیر گذار میتواند شکل گیرد:

1) عوامل جغرافیایی و اقلیمی 2) عوامل سیاسی و تاریخی 3) عوامل اقتصادی و معیشتی 4) عوامل فرهنگی 5) مولفه های تربیتی

متن اینجا عنکبوت ها اسم دارند ، دقیقا بر همین اساس و به طور اخص در مورد هویت و شخصیت زنان در جامعه و مشکلاتی که زنان در مقابل عوامل متعددی که بر آنها رخ داده و به نوعی به هویت آنها لطمه وارد شده و یا به مرز یک نوع بی هویتی کاذب رسیده اند نوشته شده است.

آناهیتا پیمانی خود کارشناس ارشد روانشناسی بالینی است که همین چندی پیش از پایان نامه ارشد خود دفاع کرد. متن نوشته شده بنا به گفته خودشان بر اساس مضمون پایان نامه اش و یا بهتر ، با نگاهی به پایان نامه اش نوشته شده است.

آغاز نگارش این متن از سال 1399 بوده و پس از آن در طی این سالها با تجربیات فراوانی که در حوزه کاری خود و همچنین اتاق درمانش کسب نموده ، الگویی یافته که مدام در بین برخی زنان تکرار می شده و او توانسته متن خود را کامل و سپس برای روح بخشیدن به این متن آن را بصورت نمایشنامه دربیاورد.

پیمانی واضح است که برای متن خود صبر و حوصله بسیاری به خرج داده تا تمامی جزییات به نوعی بیان و توسط مخاطب لمس شود.

او متن را در 4 اپیزود برای اجرا آماده نموده که در هر اپیزود رنج و مشکلاتی از تاثیر به نوعی ظلم بر یک زن را روایت می کند. در اپیزود اول او به خوبی توانسته زنی را بنویسد که هویت خود را گم کرده و نمیداند کیست . لیلا ، فاطوم و ....

او برای اینکه این شخصیت قابل پذیرش برای مخاطب باشد در کنار آن نقش بازیگر مردی را نگارش نموده که در نقطه مقابل و عطف داستان و روایت او بایستد. در اپیزود اول به نوعی بعنوان وجدان درون او و به نوعی یاداور آنچه که کیستی اوست عمل میکند . در اپیزودی که زن فکر میکند تمام عالم و آدم مقصر این حال بد او هستند به زن یاداور می شود که مقصر خودت هم هستی و از عدم عزت نفس او یاداوری می نماید.

در اپیزودهای بعدی نیز او می کوشد گرچه شخصیت زن عوض می شود و زنی را با لهجه ترکی میبینیم که روایتگر زندگی خود است اما درد همان درد است ، عدم اعتماد به خود و مستقل نبودن شخصیت و هویت انسانی اش. التماس برای اینکه به مخاطب بفهماند 5 ساعت تمام برای امدن کسی به انتظار نشسته و در آخرین ساعات درک می کند که او هرگز نمی اید و یا یاداور اینکه بخاطرش از صحنه تاتر اخراج می شود و پس از ان التماس گونه میل دارد که برگردد به همان صحنه کذایی ، به دقت و وسواس نگارش شده است.

در اپیزود سوم نقش آشنایی می بینیم از مناطق خودمان جنوب. نقشی که با نام فاطوم معرفی می شود و هنوز هم شاید در برخی مناطق رسم ورسوم این نوشته به نوعی وجود داشته باشد که زن را فقط یک مادر میبینندو بس. یعنی زن دنیا می اید و ازدواج میکند تا فقط مادر باشد.

آنجا که او به مادرش از دست سختی ها و رنج زمانه گله میکند و مادرش می گوید دریدگی نکن و شکر خدا کن که مادر هستی. یعنی مادری که خودش همان مادر بوده و مادربزرگش و ....در اینجا به وضوح شخصیت و هویت یک زن به عنوان زن بودن تحت تاثیر کلمه ای بنام مادر قرار می گیرد و فراموش می شود. یک نوع سقوط آزاد در وادی فراموشی هویت یک زن که به جای شخصیت مستقل فقط باید مادر باشد همین.

پیمانی به خوبی برای این اپیزود خود یک زن را در مقابل یک زن قرار داده و با تیز بینی یاداور میکند که مشکلات و رنج ها زن در این نمایشنامه فقط از جانب یک مرد یا عوامل محیطی مختلف نیست و شاد یک زن هم در این میدان نقش پر رنگی در عدم عزت نفس زن مقابل داشته باشد. او در این اپیزود نقش مرد نمایشنامه خود را به عنوان جنینی وارد صحنه میکند که بند ناف همراه او یاداور مادرو کودک نمایشنامه می شود.

او به خوبی نوشته اش را چنین در ذهن مخاطب نقش میکند که انگار فرهنگ ما در برخی موارد زنان را طوری تربیت می کند که ترجیح می دهند ایینه هایی باشند که رویا و ایده ال طرف مقابل را بازتابند تا هویت انسانی خودشان را. زنان باید طوری خود را بیارایند و رفتار کنند که انیمای عمومی آنان را بپسندد. چیزی که به عینه در اپیزود فاطوم لمسش میکنیم.

اپیزود چهارم و عشقی که یک طرفه دنیال می شود ، او چیز زیادی نمی خواست فقط میخواست برایش پنجره را باز کند تا باران را ببیند که در این مورد هم پنجره و باران در ادبیات معنای شبیه سازی دارند. و در آخر زن مجبور می شود طرف مقابل خود را که شاید یک شخصیت رویا گونه در نمایشنامه داشته باشد ولی جزیی از هویت او را تشکیل می دهد بکشد و به نوعی خود را رها سازد. رهایی از یک قفسی که خود و عوامل دیگر برایش ساخته اند. او به خوبی پایان نمایش خود را باز میگذارد و با به خواب رفتنش برای مخاطب این را معنی می کند که یا خود به رهایی رسیده و شخصیت و هویت مستقل خود را بدست میاورد و یا آن را به دیگران انتقال میدهد تا مثل او نباشند. پایان داستان را میتوان اینگونه توصیف کرد که :

هرگز برای عاشق شده منتظر باران و بابونه نباش ، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که زندگی ات را روشن می سازد.

در اینجا شاید بفهمیم چرا نام اثر اینجا عنکبوت ها اسن دارند گذاشته شده است :

به تعبیر بنده عنکبوت ها با اینکه چهره جذابی ندارند اما تنیدن تار آنها که بسیار زیبا و با وسواس و چیرگی و مهارت خاصی می باشد نشان دهنده روح لطیف زنان نیز هست روحی که برای نشکستنش نیاز به مراقبت دارد و اگر عوامل متعددی درعدم محافظت آن ببینیم به راحتی شکسته و پاره می شود. اما همین تار عنکبوت به ما میآموزذ گرچه این تار که آن را شبیه سازی هویت انسانی یک زن کردیم نازک و شکننده است اما اگر هم پاره شود عنکبوت سریعا دوباره به تنیدن تاری دیگر و شاید زیبا تر می نماید. تاری که همیشه در گوشه ها نمایان است یعنی در کنج هر نشانه ای که تعبیرش کنی و این همان نشانه عشق است.

به هر روی همانگونه که در جلسه نقد چند شب پیش هم عنوان شد که همانند این متن و یا شاید بهتر از آن در مناطق مختلفی از کشورمان و شهرهای بزرگ هم نوشته شده و هم اجرا گردیده ولی برای شهرستان ما که این نوع متن اولین بار است توسط یک بومی نگارش می شود اعتبار دارد ، و یا اینکه در خصوص جزییات متن صحبت های بسیاری گردید هم در مورد نقش زن و مرد ، احساسات پر رنگ یک زن در متن و .... اما در کل این جمله را از بنده بپذیرید که :

تیاتر اوز در عمر سالیان سال خود ( شاید هشتاد و اندی سال ) ، بیشتر اوقات وام دار متن های آماده ای از بهترین نویسندگان ایرانی و خارجی بوده است ، یعنی ما تقریبا نیمی از راه را آماده داشته ایم و اکنون یکی از خودمان امده و متنی نوشته برای اجرای موفق 65 دقیقه ای و این افتخار آمیز هست. چه بخواهیم و چه نخواهیم این متن هم مانند بسیاری از زیبایی های تیاتر در شهرستان اوز یادگار خواهد ماند: (( یادگار آنا )).

 

  • شهرام حسین نیا
۲۷
بهمن

با حکم استاندار فارس ، فروغ هاشمی به عنوان اولین بانوی  فرماندار در شهرستان اوز معرفی گردید.

سرکار خانم هاشمی که سالها در پست ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز زحمات فراوانی کشید و با کمک هنرمندان توانستند چراغ هنر شهرستان اوز را روز به روز نورانی تر نمایند ، مزد زحمات خود را با فرماندار شدن در شهرستان اوز گرفتند. جلسه تودیع و معارفه فرمانداران سابق و جدید در روز 5 شنبه 25 بهمن ماه 1403 در محل سالن الزهرا با حضور مردم و مسوولین برگزار شد.

ضمن تبریک فراوان به سرکار خانم هاشمی ، آرزوی بهروزی و موفقیت روز افزون در سمت جدید داریم . از جناب آقای محمدی فرماندار سابق شهرستان اوز نیز بابت زحماتشان سپاسگزاریم.

  • شهرام حسین نیا
۲۱
بهمن

با تلاش چندین ساله و حمایت و پیگیری فروغ هاشمی رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، موسسه چند منظوره هفت بادگیر اوز مجوز گرفت و می تواند فعالیت خود را آغاز نماید.

این موسسه با اخذ مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد ، ثبت شرکت ها پس از 4 سال پیگیری مداوم به ثبت رسید، اولین موسسه معتبر و رسمی در اوز خواهد بود که با تبدیل خانه های فرهنگ به موسسه ، مجوز گرفته است.

مدیر عامل و اعضای هیات موسس این موسسه امیدوارند بتوانند به عنوان بازوی قدرتمندی برای اجرای برنامه های فرهنگی و هنری و پیشبرد اهداف در حوزه فرهنگ و هنر یاری رسان هنرمندان باشند.

مدیر عامل و هیات موسس این موسسه نازنین حبیبی اوزی و شهرام حسین نیا از هنرمندان با سابقه اوز می باشند.

بدون شک در راستای فعالیت موسسه از این پس بیشتر نگاه به تعاملات فرهنگی مابین موسسات چند منظوره منطقه و همچنین توجه ویژه مخاطب به بخش خصوصی خواهد بود. 

  • شهرام حسین نیا
۰۸
آبان

فلوریان زلر ، ( زاده 28 ژوئن 1979 ) ، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی است.

 او برنده جایزه پریکس اینترالیه در سال 2004 برای رمان محشرش ( شیفتگی شیطان ) ، و تعدادی جایزه مولیر برای نمایشنامه هایش است.

به گفته تمایمز : زلر هیجان انگیز ترین نمایشنامه نویس دوران ماست .

وی از سال 2002 میلادی تاکنون مشغول فعالیت است ، از نمایشنامه های برجسته زلر میتوان به نمایشنامه ( پدر ) اشاره داشت.

دروغ زلر ، نمایشنامه ای است راجع به نقاب آدم ها ، نقابی که باعث می شود ما همواره در مسایل روزمره زندگی  بر سر دوراهی ها درجا بزنیم.

نمایشنامه دروغ در سال 2015 با بازی ( پیر آردیتی ) و در ژانویه 2016 در تیاتر پاریس با بازی ( دانیل آوتویل ) افتتاح شد .

  • شهرام حسین نیا
۰۸
آبان

گروه نمایش صحنه اوز نمایشنامه دروغ اثر فلوریان زلر را 9 الی 18 آبان ماه 1403 به اجرا در می آورد. این نمایش کاری از علیرضا خادمپور و به آذین کرامتی است که در آن عدنان دانشی ، فاطمه لطافت ، پریسا افسری و مجتبی نجم الدینی بازی خواهند داشت .

مکان اجرا سالن آمفی تیاتر کتابخانه عمومی اندیشه اوز و اجرا ساعت 20 ذکر گردیده است.

خرید بلیط نمایش از سایت lartik.ir نیز امکان پذیر است.

  • شهرام حسین نیا
۲۴
مرداد

تئاتر در لغت کلمه دشواری نیست و گفتنش راحت و با چرخش زبان می توان آن را به اداهای مختلف ارائه داد. اما وقتی وارد معنی و مفهوم این کلمه به ظاهر آسان می شویم میبینیم که آنقدر ها هم راحت نیست و بایستی برای جا انداختن این کلمه در میان مخاطب دشواری های زیادی را تحمل کرد.

 

تئاتر در معنی لغوی یعنی چیزی که میبینید و یا بهتر بگوییم چیزی که مخاطب میبیند ، بنابراین آغاز و پایان هر اجرای تئاتر به مخاطب برمی گردد و این مخاطب شماست که تصمیم میگیرد بعد از این به تماشای اجرای تئاترهای شما بنشیند و یا خیر.و برای همین هم هست که می گوییم سرمایه یک شهر در اجرای تئاتر آن شهر مخاطبانش هستند و چه بسا اجرای تئاتر هر چقدر هم از نظر گروه سازنده خوب اگر به دل مخاطب ننشیند یعنی نصف راه را حداقل اشتباه پیموده ایم.

در مقوله اجرای تئاتر همیشه سخن از جذب مخاطب و بالطبع انتظار ستایش اجرا از مخاطب وجود دارد لیکن این تنها بخشی از اجرای تئاتر است و بخش مهم آن یعنی نقد یک اجرا چه از نظر تخصصی و چه از نظر مخاطب بسیار باارزش و قابل تامل است.

در تئاتر شهرستان اوز کمی به عقب برمی گردیم و اظهار نظر را بعد از درج این مطلب به عهده مخاطب میگزاریم.

تا یادم هست نقد در تئاتر اوز هیچ وقت جایگاه خوبی نداشته و اگر هم نقدی بوده بسیار پراکنده و البته پایان آن با بحث فراوان و متهم کردن یکدیگر به نداشتن معلومات تئاتری بوده و بس.

یادم هست در اولین انجمن رسمی نمایش در سال 1381 ، اعضا تصمیم گرفتند که نقد تئاتر جزیی از رویکردهای انجمن باشد ، بگذریم که چرا این انجمن دوام چندانی نداشت اما خود جامعه تئاتری شهر ما هم تاب نقد اجراهای خود چه در حضور مخاطبان و چه کتبی نداشتند و البته هنوز هم ندارند و اگر نقدی هم بود قطعا به دعوا کشیده میشد و تنها نتیجه لذت بخش این نقدها دوستی هایی بود که از دل همین دعواها بیرون آمد و نمیدانم به فال نیک بگیریم یا خیر.....

در ساخت هر ساختمان شما نیاز به یک نقشه دارید ، بعد از اماده شده نقشه گاها ده هابار این نقشه با مشورت مهندسین و حتی مالک ساختمان عوض شده تا بالاخره یک نقشه شسته رفته در دسترس قرار گیرد. این کاری است که در تئاتر ما هم خوشبختانه هست و خوب است.

اما نکته مهم ساخت یک ساختمان برمی گردد به ساخت همان نقشه شسته رفته در دسترس ، که در این میان باید پیمانکار ، مهندسین ناظر و خیلی از متخصصین نقدهای خود را بر روی دایره ساخت گذارند و چیزی بسازند که در خور اعتبار و مجوز کسب شده از ادارات مطبوع باشد.

وضعیت تئاتر ما هم تا حدودی بدین گونه هست و تنها تفاوت آن این است که نقد چه در مراحل اولیه کار و چه در پایان کار و یا حتی در بازبینی اثر کوچکترین تاثیری در روند اجرای گروه نداشته و گروه همان کار خود را انجام میدهد با اذعان به اینکه بقیه هیچ نمیدانند و فقط ما میدانیم و این بزرگترین معضل اجراهای ماست و عجیب اینکه یک اجرا با همه نواقصی که بعداا در جلسات نقد ( اگر باشد ) ، اذعان می شود ، مجوز اجرا میگیرد و این هضم شدنی نیست.

نکته مهم بعدی اینکه ما جماعت تئاتری شهر با هم رودرواسی شدید داریم و یا اینکه جانب احتیاط را رعایت می کنیم. یعنی اینکه یک اجرا را نقد نمی کنیم چون فلانی رفیق صمیمی است و ناراحت می شود یا اینکه نقد نمی کنیم چون می ترسیم بعداا اجرای بعدی خودم هم نقد شود یعنی میترسیم آنچه در دل هست را بر زبان بیاوریم.

نقد یک کار چه در حوزه هنر باشد و یا غیره دلیل بر نقصان کار آن اجرا به طور خاص نیست ، شما ساخت یک ساختمان را نقد می کنید به دلیل اینکه این ساختمان در ساختش قوی عمل کند و از مصایبی مثل زلزله ، سیل و ... دور بماند، اما آیا میتوان این مثال را با تئاتر امروز اوز تعمیم داد یا خیر به عهده مخاطب....

همیشه گفته ام تئاتر و اجرای ضعیف اصلا نقد ندارد . خیلی از دوستان هستند که می گویند فلان اجرا بسیار ضعیف بود و بهتر است جلسه نقدی بگذاریم و از بسیار ضعیف بودنشان بگوییم ، بگویید اما اساسا اسم نقد را بر روی تئاتر ضعیف نگذارید ، نقد مخصوص اجراهای متوسط رو به بالا و قوی است و این بطور خاص جایگاه نقد را نشان میدهد.

برخی نیز بدلایل مختلف و یا از منظر شخصی خود مطالب بسیاری در فضاهای مجازی می نویسند و انواع توهین ها را به گروه های نمایشی میکنند و حتی برخی از انها اجرای یک گروه را ندیده و فقط بخاطر دشمنی با همان گروه خاص مطلب می نویسند و اسم آن را نقد میگذارند و به آن افتخار میکنند ، اما بدانید که این نوع آخری نه تنها نقد نیست (که نقد به هیچ شخصی توهین نمی کند ) بلکه به راحتی پیگیری قانونی هم برای گروه ایجاد خواهد کرد.

بیاییم نقد را آنچنان که هست در یابیم ، هیچ کدام از ما استاد نقد در اوز نیستیم و به صورت تجربی در طی سالهای زیاد آن را یاد گرفته ایم ولی به خود بقبولانیم نقد تئاتر یک رکن اساسی در اجرای هر تئاتر است.

مطالب بالا کلیاتی راجب نقد بود که جایگاه و ارزش چندانی در تئاتر اوز ندارد و امید است که این جایگاه ارزشش را پیدا نماید. جزییات و اصول نقد را بعداا میتوان در مطالبی بیان کرد اما اول تلنگری برای موفقیت اجرای تئاتر در شهرمان اوز .... حق یارتان

 

 

  • شهرام حسین نیا
۱۴
مرداد

انجمن نمایش شهرستان اوز با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، نخستین جشنواره تئاتر تک گویی را در سطح شهرستان برگزار مینمایند.

مهلت ارسال اثار تا 15 مرداد ماه 1403 خواهد بود که بعد از ان 25 مرداد ماه 1403 اعلام نتایج آثار برگزیده را خواهیم داشت.

افتتاحیه و رقابت آثار بین روزهای 15 الی 16 شهریور 1403 و اختتامیه روز 18 شهریور خواهد بود.

  • شهرام حسین نیا
۱۹
تیر

مجمع عمومی انجمن نمایش اوز پس از مدتها و با هدف ساماندهی انجمن ، در تاریخ دوشنبه 18 تیرماه 1403 و در محل سالن کنفرانس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، راس ساعت 20/30 برگزار و تا 23/30 ادامه داشت.

در این مجمع عمومی که فروغ هاشمی ریاست اداره ، مهندس بازرگانی مدیر موزه مردم شناسی اوز ، عدنان انصاری از پیشکسوتان تیاتر هرمزگان و اعضای انجمن شامل سینا نامی ، آقای جنیدی ، آقای پیشداد ، جعفر کمالی ، آنا حسینی ، شهرام حسین نیا ، بهزاد کرامتی ، علیرضا خادم پور ، مرتضی هاشمی ، عدنان دانشی ، آناهیتا پیمانی ، مریم گرگین ، علی بازگیر ، شیما غفوری نیا و سروش پیشداد حضور داشتند ، بحث و جدل ها و البته گلایه های فراوانی پیرامون کلاس های آموزشی ، زیر ساخت تیاتر در اوز ، منابع مالی ، جشنواره ها و حضور در آنها ، متن های فارسی و خارجی ، تیاتر مدارس ، حمایت از گروه های نمایشی بویژه کودک ، مشکلات و چالش های اجرای تیاتر در اوز ، تیاتر منطقه و ....انجام شد و هر یک از حضار به نوبه خود در فرصتی که داشتند مطالبی بیان کردند. کل این جلسه سه ساعته و خروجی آن به شرح ذیل :

 

1) مجمع عمومی هر انجمنی طبق اساسنامه بایستی هر 3 ماه یکبار برگزار گردد تا فرصت تعاملات و بحث های نمایشی مرتب فراهم باشد. برگزاری مجمع بعد از مدتها باعث هرج و مرج و پراکنده گویی در صحبت ها بود.

 

2) هدف این مجمع ساماندهی انجمن و تعامل بیشتر اعضا بود و تنها نتیجه ای که پس از 3 ساعت بدست نیامد همین ساماندهی بود.

 

3) در یک مجمع عمومی معمولا بایستی حداقل 70 یا 80 در صد اعضای انجمن حضور داشته باشند و اگر در جلسه این مجمع غیر از مهمانان ، اعضا را بشماریم به عدد نازل 15 میرسیم که اتفاقا این تعداد همیشه همان هایی هستند که اغلب در جلسات مختلف هم حضور دارند. بدین ترتیب غیبت بقیه اعضای انجمن آنهم در خصوص این هدف مهم اصلا توجیه پذیر نیست.

 

4) در جلسه مجمع عمومی صورتجلسه ای تنظیم نشد و مطالب برای یاداوری و ثبت در بایگانی پس از پایان جلسه موجودیتی نداشت.

 

5) بحث ها ، جدل ها و گلایه ها آنهم از طرف برخی دوستان که گاها به نوعی به لج و لجبازی هم کشیده میشد نکته شاخص این مجمع بود. هیات رییسه انجمن هنوز با همدیگر تفاهم فکری و عملی ندارند و کار همدیگر را کاملا زیر سوال می برند انوقت از اعضا چه انتظاری هست بنده نمی دانم؟

با تمام این تفاصیل و نقدهایی که به این مجمع وارد بود لیکن برگزاری آن هر قدر هم دیر خود یک قدم رو به جلو خواهد بود. تعاملات و رفاقتها باید در بین اعضای انجمن بیشتر شود و هیات رییسه انجمن لااقل حتی اگر اختلافی هم دارند در مجمع بیان ان اصلا جایز نیست. همه تیاتری هستیم و میدانیم کار کردن در این حوزه چقدر سخت است و بالطبع رییس انجمن و رییس اداره کار چند برابری بر دوششان هست و خواهد بود پس اولا قدر آنها را بدانیم و از آنها انتقاد بکنیم اما تخریب و یا بی احترامی به هیچ عنوان.باز هم پیشنهاد دیشب در مجمع را تکرار می کنم که انجمن نیاز به یک صندوق مالی دارد و همچنین اختلافات را کنار بگذاریم و رقابت داشته باشیم اما بیشتر رفاقت را هم چاشنی آن کنیم.

از انجمن نمایش اوز و همچنین خانم هاشمی بابت زحماتشون تشکر می کنیم. حق نگهدارتان

 

 

  • شهرام حسین نیا
۱۹
اسفند

نمایش زیبای 113 دقیقه پس از غروب به نویسندگی سیلویا خوری و کارگردانی علی فخری ، کاری از گروه نمایش صبا گراش ، از 12 الی 19 اسفند ماه در محل سالن آمفی تئاتر کتابخانه اندیشه اوز به روی صحنه رفت.

سیلویا خوری نویسنده جوان اهل نیویورک آمریکا است و اصالتی فرانسوی - لبنانی دارد. نمایشنامه هایی که تا کنون نوشته همگی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و جوایز متعددی نیز برایش به ارمغان آورده است. بهترین نمایشنامه او همین 113 دقیقه پس از غروب ، با نام اصلی فروختن کابل است که در سال 2022 در لیست نهایی نامزدهای جایزه پولیتزر ، یکی از معتبرترین جوایز ادبی جهان قرار گرفت.

متن بسیار متن خوب و یک درام کاملا تعلیقی است. از این رو گروه هنری صبا گراش کاری بسیار دشوار را آغاز کرده بود. ابتدا بایستی متن نمایش ترجمه میشد و این کار را دکتر مسعود غفوری که خود دکتری ادبیات انگلیسی دارد انجام داده و با توجه به سابقه تدریس او در دانشگاه ، ترجمه ای درخور توجه تحویل داده است.

نمایش چون درباره فرهنگ اجتماعی و سیاسی افغانستان است ، بنابراین در قدم بعدی ترجمه روان مسعود غفوری بایستی به زبان افغانستانی هم ترجمه میشد که این کار هم برعهده سونیا امانی بوده و با مشاورینی همانند سید محمد حسینی ، نصرت غلامی و سمیر امانی به بهترین نحو انجام شده بود.

قطعا در هنگام شروع به کار و روخوانی اولیه خواندن متن با زبان و لهجه دیگری بسیار سخت بوده اما بازیگران با کمک کارگردان و عوامل اجرا بخوبی از عهده این کار برآمده و 113 دقیقه بدون وقفه با زبان دیگری سخن میگفتند که کاری سخت و دشوار است.

تئاتر با ورود تماشاگران به سالن و دیدن پسری که در تاریکی خانه خواهرش عافیه بدلیل مسایل سیاسی افغانستان تحت تعقیب است ، شروع میشد . ادامه نمایش با خواهرش عافیه و دنیا آمدن نوزادی از پسر جوان متاهل ، که همسرش توسط انها که او را تعقیب میکنند از بلندی پرت میشود و کشمکش های زیاد مابین اهالی خانه در خصوص ماندن پسر جوان و یاگریختن او از افغانستان ادامه میابد تا جایی که عافیه خواهرش حاضر می شود تمامی دارایی و پس اندازش را بدهد تا برادرش زنده بماند و ادامه ماجرا....

در اجرای چنین تئاترهایی که قصه ای روان و راحت دارد و یک رئال واقعی است ، بازیگران و لوازم استفاده شده باید بتوانند کار را برای کارگردان و قوی شدن کار دربیاورند. درام تعلیقی که در سینما متخصص آن را به نوعی می توان هیچکاک تلقی نمود ، مخاطب را نه با کشت و کشتار و یا بمب گذاری و خون و وحشت غافلگیر می کند ، بلکه با بازیگران و ابزاری که بکار برده می شود دلهره و اضطراب را جوری به مخاطب القا می کند که مخاطب حتی اگر نخواهد هم مجبور می شود با داستان همراه و جذب آن شود.

113 دقیقه پس از غروب یک درام تعلیقی است که مخاطب در جزء به جزء نمایش هزار بار فکر می کند که اینجا این می شود و یا ان می شود ، حال ممکن است حدسش درست و یا غلط باشد و این از خاصیت های درام تعلیقی است که مخاطب را میخکوب میکند.

اولین ابزار به غیر از طراحی دکور ، لباس  و ...که یا امر کاملا سلیقه ای توسط عوامل است ، بازیگران نمایش هستند. بازی زیبای عافیه ( عاطفه امین زاده ) به همراه دلهره و آشوبی که از ابتدای تئاتر تا پایان در مسایل مختلف چه از نظر مشکل سیاسی برادرش ، دنیا آمدن برادرزاده اش ، از دنیا رفتن زن برادرش ، طفلی که روی دست آنها مانده است و نازا بودن خودش بدلایل پزشکی و یا مشکلات همسرش که یک خود فروخته خانواده دوست است و کاملا مطیع همسر ، همسایه فضولی که معلوم است بسیار با هم صمیمی هستند و همین فضولی هم کار دستش می دهد ، به همراه دیگر بازیگران این تئاتر خوب ، محمود علی پور ، سارا آذر بادگان و محمد رحمانی ،کار را کاملا برای کارگردان نمایش علی فخری در آورده است.

گرچه در مقوله بازی نوسان هایی بود و شاید بازی عاطفه امین زاده بیشتر به چشم آمد ( که خود من به شوخی می گفتم ایشان اگر همین فردا به افغانستان مهاجرت کند در دم به او پاسپورت خواهند داد ) لیکن بازی خوب همه بازیگران ستودنی بود.

درام تعلیقی با همین اضطراب ، دلشوره و وحشت از حتی یک دقیقه بعدش زیباست. دلشوره ای که درهمه بازیگران کم و بیش بود و گرچه بنده اعتقاد دارم حتی در بعضی صحنه ها اضطراب و دلشوره عافیه خیلی غلیظ بود و می شد با ترفندهایی این اضطراب را سینوسی کرد تا مدام روی یک خط راست نباشد اما همراهی بسیار خوب موزیک متن این غلظت را کم رنگ تر کرده بود که باز هم در چنین موقعیتی نمیتوان خرده گرفت.

مهمترین ابزار بکار رفته بعد از بازیگر و موسیقی متن ، وسایلی است که به کار برده می شود تا درام یک درام تعلیقی ناب شود . استفاده از ساعت در حالی که کار می کرد و وقت را در لحظه نشان می داد ، استفاده از دو عدد پنکه که از صدایش برای محو حضور برادر عافیه و بیرون نرفتن صدا از درب خانه استفاده میشد و یا حتی مشغولیت خیاطی و لباسهای سربازان و سکوتی که گاهی اوقات حکمفرما می شد و مخاطب را دو دل می کرد که چه اتفاقی در پس آن قرار است بیفتد ، قهوه ای که نوشیده نشد و چایی که ریخته شد و سر خوردنش هزار عیب بر همان چایی گذاشته شد ، همه و همه تا حدودی کمک کردند تا این نمایش 113 دقیقه ای بتواند قوی عمل کند.

استفاده از فضای کوچک سالن کتابخانه اندیشه عمومی اوز و ارتباط نزدیک مخاطب با بازیگر و عوامل همه نشان از روایت یک داستان خوب داد که همگی در آن شریک بودند.

اگر خود اجرای یک تئاتر را به 3 قسمت من ، دیگری و مخاطب تقسیم کنیم ، ارتباط ایجاد شده میان آنها براحتی می تواند از همان اجرا یک تئاتر قوی بسازد. در خیلی از تئاترهای منطقه دیده ایم که بر برخی موارد و نه همیشه ، حالت من باقی می ماند و دیگری و مخاطب فراموش می شود و بیشتر به سمت نقالی پیش می رود تا یک تئاتر مدرن امروزی. گرچه تئاتر مدرن امروزی خود برخواسته همین نقالی در قدیم به این سو بوده است اما در حال حاضر این دو با همان سه جزء مهم از همدیگر تفکیک گشته اند.

113 دقیقه پس از غروب این موارد را براحتی توانسته بود بکار گیرد و کمتر شاهد بودیم که ارتباط بین این 3 جزء درنیامده باشد ؛ به غیر از صحنه یکباره وارد شدن لیلا همسایه آنها و جرو بحث با برادر عافیه و اینکه مسبب بدبختی های آنها در این ساختمان اوست ، که بنظر نگارنده زیبا در نیامد و دلیل آن هم استفاده نادرست از ابزاری بنام درب خانه عافیه بود.

به هر روی بنظرم پس از نمایش داستان خرس های پاندا کاری از کروه صحنه اوز در سال 1397 که آنهم با مشکلاتی در اجرا مواجه شد و بسیار قوی تر از تئاتر های منطقه بود که براحتی می شد در جشنواره استانی شرکت داده شود ، 113 دقیقه پس از غروب دومین تئاتر نابی بود که دیدم.

113 دقیقه پس از غروب از ان نظر حائز اهمیت است که اگر نگاهی به کارهای قبل علی فخری به عنوان کارگردان بیندازیم که کارهایی متوسط    بنظر میامد این تئاتر جهش حداقل 5 پله ای را برای او بدنبال داشته و چه خوب می شود که او بتواند بعد از اجرای این تئاتر زیبا و قوی ، سراغ متن های ضعیف تر از این متن نرود ، معضلی که در سطح منطقه همیشه شاهدش بودیم.

به هرروی به گروه صبا گراش بابت این اجرا آفرین می گوییم و امیدواریم شهرستان اوز توانسته باشد میزبان خوبی برای آنها باشد.

ای کاش هایی نیز در این نمایش بود که در پایان خواهم اورد گرچه این ای کاش های چیزی از ارزش های این درام خوب کم نمی کند.

ای کاش :

1) ای کاش ساعت در این نمایش تیک تاک بلند تری داشت و با زمان افغانستان تنظیم شده بود.

2) ای کاش پنکه ها کمی بیشتر صدا میدادند تا نظر مخاطب بیشتر جلب شود ، قول می دهم 90 درصد تماشاگر عام استفاده از پنکه را در چندین سکانس بخاطر گرمای خانه میدانست.

3) ای کاش دلهره و اضطراب عافیه یک خط راست در طول نمایش نداشت و سینوسی بود .

4) ای کاش باز کردن درب خانه توسط اهالی به یک شکل انجام میشد. نه اینکه مرد خانه کلید بیندازد درب را باز کند ، لیلا همسایه درب را بکوبد و عافیه راحت و بدون هیچ مزاحمتی دستگیره در را بچرخانه و درب باز شود. همان صحنه جرو و دعوای لیلا هم دقیقا به همین خاطر مصنوعی از آب در آمد.

این ای کاش ها فقط به این خاطر مورد اهمیت است و ذکر شد چون مستقیما ارتباط حیاتی با جان برادر عافیه داشت .

و ای کاش بزرگ به مخاطبین عزیز:

مخاطبین سرمایه گرانبهای یک تئاتر و اجرا هستند و بدون آنها امکان ندارد یک تئاتر و اجرا رنگ و لعاب زیبایی به خود بگیرد لیکن این فرهنگ را در جامعه تئاتری و دیدن نمایش جا اندازیم که بعد از شروع نمایش به خود بقبولانیم وارد سالن نشویم حتی اگر هزینه برای بلیط کرده باشیم. صحبت و پچ پچ های فراوان در طول اینچنین تئاترهایی که کلید اجرا را دنبال می کنی اصلا جایز نیست.

عوامل نمایش :

نویسنده : سیلویا خوری

کارگردان : علی فخری

مترجم و دستیار کارگردان : مسعود غفوری

بازیگران : عاطفه امین زاده ، محمود علی پور ، سارا آذربادگان ، محمد رحمانی

آهنگساز : حسن حسینی

ترجمه به زبان افغانستانی : سونیا امانی

مشاوران افغانستانی : سید محمد حسینی ، نصرت غلامی ، سمیر امانی

گریم : ماشاءالله بلبلی

نور و تدارکات : محمد مهدی خازنی پور

صدا: فائزه آزاد

طراح صحنه : مسعود غفوری ، علی فخری

ساخت دکور : محمد رستم پور ، علی مرادی

دوخت لباس : سمیر امانی

روابط عمومی و تبلیغات :شیدا شرقی

طراحی پوستر و بروشور : محمد خواجه پور

طراحی و ساخت تیزر : محمد فخری

فیلمبرداری : کیوان محسنی

عکس : هادی افشار ، نازنین کشاورز

انشاءالله بتوانیم در اولین فرصت با هماهنگی اداره فرهنگ وارشاد اسلامی اوز و انجمن نمایش اوز و گراش و همچنین عوامل این اجرا جلسه ای حضوری پیرامون نقد و بررسی بیشتر داشته باشیم.

حق نگهدارتان

 

  • شهرام حسین نیا
۲۳
بهمن

یکشنبه عصر مورخ 22 بهمن ماه 1402 ساعت 18 ، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اوز. نقد و بررسی تئاتر بالابر غذا به کارگردانی جعفر کمالی با حضور 12 نفر از عوامل اجرا و دوستان تئاتری آغاز گشت و تا ساعت 21 ادامه یافت. با اینکه اتاق جلسات اداره گنجایش 30 نفر را دارد و از قبل نیز اعلام کرده بودیم برای جلسه نقد و انتظار داشتیم حداقل 20 نفر در جلسه حضور داشته باشند ، اما باز هم برای نقد اول پس از سالها که اصلا نقدی در کار نبود به شکل منظم و دقیق ، همین 12 نفر را هم به فال نیک می گیریم و انشاءالله دوستان همت کنند در نقدهای آتی حضوری فعال تر داشته باشند. نکته ها و گفتمان های نقد کننده ها و پاسخ عوامل اجرا عیناا به شرح ذیل :

 

** جعفر کمالی کارگردان اثر : نقد باعث رشد عوامل تئاتر خواهد شد. اولین معضل برای ما در انتخاب متن ، بازیگر بود و ما ناچار دنبال متنی می گشتیم که به این متن برخوردیم و دیدیم چقدر جای کار دارد. شاید بالابر غذا بهترین متن پینتر نباشد اما قسمتی که شامل سرگشتگی و آن چیزی که با حال جامعه همسو باشد را انتخاب کردیم که برای خود من ، یک در انتظار گودوی دیگر بود و ملاک انتخاب بنده نیز همین بود .در متن کارکترها دو مرد بودند و ما ناچار می بایست آن را تبدیل به یک خانم می کردیم و این از نظر کاراکتری چیزی بود که شاید کمتر زاییده شده است ، بخصوص نمود آن و نقش در حالت های مختلف در اجرا و حتی این موضوع در صحبت هایش بخصوص علاقه به فوتبال و ... مشهود است.

ابتدا با تحلیل اینکه قرار است در جامعه ایرانی اجرا شود روبرو گشتیم و با تحلیل متن پیش رفتیم و البته بیشتر کار بر رودی دوش خانم پیمانی بود که بایستی تلاش مضاعفی می کرد تا به واقعیت نقش برسد.

** فروغ هاشمی رییس اداره : با تمام خوبی هایی که متن خارجی دارد ، اما در جامعه ما اگر متنی باشد که بتوان با الهام از متن خارجی نوشته و بازنویسی گردد بهتر است و ما هم دچار معذوریت در برخی متن ها نخواهیم شد. در این کار بازی ها به مراتب بهتر وروان تر از تئاترهای قبلی این گروه بود.

** علیرضا خادمپور رییس انجمن : نقدی که برآیند آن موثر باشد در پیشرفت تئاتر بسیار عالی است.

انتخاب نمایش پینتر بسیار عالی است از یک لحاظ ، منتها در حالی که یک متن خوب است می تواند بد هم باشد، از این جنبه که وقتی نمایش اجرا می شود ، ابتدا باید مخاطب را بسنجید و اینکه لزوما مخاطب کیست ؟

با هر مخاطب بایستی با زبان خودش صحبت کرد ، این یعنی چه کسی جلو شما نشسته است. آیا مخاطب می تواند با نمایشنامه ارتباط برقرار کند؟ و آیا عوامل اجرا می تواند آن چیزی که هارولد پینتر مد نظرش هست را در صحنه اجرایی نماید ؟ و آیا با همه عوامل بازی و موسیقی و ... میتوان مفاهیم را به تماشاگران انتقال داد ؟

انتخاب نمایشنامه خیلی خیلی مهم است مثا یک ساختمان که بر پایه ای محکم بنا خواهد شد ، پس بایستی در انتخاب متن دقت بیشتر شود.

نقد من بر نمایشنامه پینتر نیست و چه بسا این متن از نظر من بهترین نمایشنامه پینتر است ، ولی آیا می توان انتخاب گروه را انتخاب صحیحی دانست و من می گویم نه. در انتخاب های بعدی وسواس بیشتری داشته باشیم.

و اینکه یکسری تغییراتی که کارگردان میتواند انجام دهد آیا متناسب با متن است و این براحتی می تواند یک متن را 180 درجه بچرخاند.

** شهرام حسین نیا مسوول وبلاگ : نمایشنامه پینتر یکی از بهترین نمایش هاست که در عین پوچی واقعیت های مهمی را برای ما بازگو می کند لیکن در هنگام انتخاب متن بایستی جامعه ایرانی و تماشاگر عام و خاص را در نظر گرفت و بعد سراغ متن رفت. از نظر بنده این متن با تمام روانی نوشتاری ، یک متن بسیار سنگین برای درک مخاطب بخصوص مخاطب عام است. شما می توانید این متن را انتخاب کنید و قید مسایل مالی آن را بزنید و فقط برای مخاطب خاص و دوستان تئاتری اجرا کنید لیکن وقتی برای عموم به نمایش در می آید اولا بایستی شرط سنی گذاشته شود و دوم اینکه چه بازخوردی از مخاطب می گیرید. متنی درب ورودی سالن و بر روی مقوای نظرات ، نظر من را جلب کرد که نوشته بود : بازی ها عالی بود ولی اجرا محتوایی نداشت. مگر می شور متن پینتر محتوایی نداشته باشد ؟ و این نشان میدهد شما در اجرا به گونه ای بودید که تماشاگر عام محتوا را درک نکرده و یا شاید خیلی از دوستانتان فقط بخاطر دیدن شما و بازیتان آمده اند. اینکه سالن در یکهفته از جمعیت پر بوده خوب است لیکن اینکه چند درصد آنها از این اجرا چه چیزی عایدشان شد مهم تر است.

بهزاد کرامتی عضو هیات مدیره انجمن : تایم 18/30 اجرا بسیار زود بود و بهتر بود اجرا کمی دیرتر می بود تا همه بتوانند بر طبق مشغله کاری که دارند برنامه ریزی کنند برای تماشای اجرا.

ما امروزه مخاطب آگاه داریم و باید ببینیم متن انتخابی نیاز مناسب برای این دوران هست یا خیر ؟

من اعتقاد ندارم که تماشاگر حتما باید تئاتر بین باشد و من هم موافقم که متن مناسبی برای اجرای جامعه الان نبود. متن انتخابی باید یا زیبایی بصری داشته باشد و یا کاملا روشن و شفاف باشد و این اجرا بنظرم در متن انتخابی گنگ بود.

آیا کاری که شما عوامل اجرا انجام دادید چیزی به مخاطب و جامعه اضافه کرد؟ نوع نگاه و شخصیت و تحلیل متن چه بود؟ بنظرم تحلیل متن و شخصیت و نوع اجرا برای تماشاگر گنگ و نامفهوم بود. نباید پرداخته شدن به بازی فراتر از متن و پیام نمایش باشد که این اتفاق افتاد و اصلا خوشایند نیست. کاش در انتظار گودویی که خودتان گفتید را اجرا می کردید که بنظرم خیلی بهتر بود.

** مجتبی نجم الدینی  : برای تماشاگر یک تئاتر نباید توضیح داده شود و تماشاگر بایستی با پیگیری خود یک اجرا را درک نماید.

** آناهیتا پیمانی بازیگر : دو چیز مطرح شد ، ضرورت اجتماعی متن و پذیرش متن.

اگر مخاطب در اجتماع پرسشگری در رابطه با متن ندارد و از ان گذرا رد می شود پس این متن کاملا ضرورت اجتماع است که بایستی تماشاگر را وادار به پرسشگری کند. اگر بخواهیم با این ذهنیت پیش برویم که مخاطب من چقدر از پایه مفهومی در اوز می داند پس به جایی نمیرسیم و از مرز ممکن رد نمی شویم بنابراین متن بایستی متنی باشد که حس جستجو گری مخاطب را برانگیزد. این متن معنایی در بی معنایی را نشان میدهد.

** بهزاد کرامتی : یکی از مهم ترین مسایل که اجرا را گنگ کرده بود ، اجرای شماست. متن ، متن سنگینی نیست ولی اجرای گنگ بر روی کار تاثیر گذاشته است و این اجرا باعث شده تماشاگر به بیراهه رفته و از مفهوم متن چیزی درک ننموده است.

در نمایش باید فرم و محتوا در راستای هم عمل کنند. فرم کار باعث خلل در محتوا گشته بود. اول اینکه چرا بازیگران از دو مرد ، تبدیل به یک مرد و یک زن شده بود اما بر روی بازیگر زن دقیقا همان اسم مردانه ( گاس ) قرار داده اید، ذهن بسیاری از تماشاگران درگیر شده بود که این بازیگر اصلا مرد است یا زن. فرم به محتوا نمی خواند و تیپ سازی جالب نبود.جریان نمایش آدم را گنگ می کرد.

صدای خانم پیمانی هیچ لزومی نداشت که در بازه حنجره کوتاه صحبت شود و این خسته کننده بود. در این مهم بازیگر مقصر نیست و تقصیرات بعهده کارگردان نمایش است.کارگردان با وجود پتانسیل و استعداد بالای بازیگری ، نتوانسته بود از آناهیتا پیمانی بازی قابلی بگیرد. موزیک نسبت به فرم و محتوای نمایش جالب نبود و ای کاش پایان نمایش قوی تر بود.

** شهرام حسین نیا : اینکه در یک متن ناچارا و بدلیل کمبود بازیگر از منظر شخصی خودم ، دو بازیگر مرد تبدیل به یک مرد و یک زن می شوند ، به خودی خود عیب نیست ونمی توان ان را اشتباه دانست ، اما اینکه در پردازش بازی همان بازیگر سعی می کنیم او را از نظر تیپ و قایفه شبیه یک کانگستر مرد کنیم و صدای او را از آن لطافت به شکل دیگری عوض کنیم اشتباه است. در این مورد کارگردان ناچار می شود از بازیگر زن یک بازی کاملا اغراق شده بگیرد و این تماشاچی را خسته خواهد کرد. در توانایی بازی آناهیتا پیمانی شکی نیست که اول بار خود من در تست بازیگری او را انتخاب کردم و این از شانس بسیار خوب شماست که او را برای اجرا در اختیار دارید لیکن طرز استفاده از نوع بازیگری هم بسیار مهم است. اغراق بیش از حد نقش یک کانگستر مرد توسط یک جنس زن باعث شده بود بازی ها عملا در یک راستا نباشد و بسیار در طوا اجرا بالا و پایین می شد.

پرداختن به عوامل پوچی که در اجرا بود برای رسیدن به واقعیت یک الزام است اما پرداختن بیش از اندازه به آن ملال اور همانند دم کردن چای و کل کل آنها برای اینکه آتش را زیر کتری می گذارند یا اینکه کتری را روی اجاق گاز و یا بازی استون ویلا و علاقه به فوتبال و سیفون دستشویی یا بالابری که از ان صحبت میشد و ای کاش برای پرداختن به همه اینها یک موزیک مناسبی هم همراهی می کرد تا در ذهن تماشاگر یک ان متن و اجرا نپرد.

با اینکه بنده به شخصه تبریک می گویم به عوامل اجرا برای بروی صحنه بردن یک تئاتر پس از مدتها بی فعالی گروه های نمایشی لیکن نقد را هم بسیار موثر می دانم در پیشرفت کارهای بعدی گروه. وقتی گروهی با تمام جزییات نقد می شود یعنی اینکه این گروه نسبت به تئاتر اولشان در سال 98 ، پیشرفت زیادی داشته است و گرنه اجرای بسیار ضعیف و تهی از بار فنی را کسی نقد هم نخواهد کرد.

معضل اصلی اجرا به نطرم پایان اجرا  و کمی قبل تر از آن به گفته آقای کمالی 3 دقیقه قبل از پایان است که مهم ترین قسمت اجرا ( اینکه قربانی تیم جنایتکاران در آخر همان گاس است که نقشش را خانم پیمانی بازی می کرد )لو می رود و عملا هیچ لذتی سکانس پایانی برای بنده باقی نمی گذارد. جناب کمالی گفتند که ما قدیمی ها در گیر یک نوع مسیر مستقیم هستید و دوست دارید گره نمایش همان پایان نمایش باز شود ، در صورتی که این چنین نیست ، ما دوست داریم گره نمایش در موقع خودش باز شود تا تماشاگر بتواند همه آن چیزی را که در متن اجرا شده است را برای خود مرور کند و روی ان فکر نماید. حرف خانم پیمانی که می گوید تماشاگر بایستی پرسشگری داشته باشد درست است اما اجرای صحیح هم جزیی از ملاک های مهم برای پرسشگری تماشاگر است. موزیک بنظرم کاملا در این اجرا تافته ای جدا بافته بود مثل اینکه برایش بنویسی این زمان فقط پخش گردد همین.

با تمام این تفاصیل ولی نمایش بدلیل آشتی دوباره مردم با سالن تئاتر را بعد از مدتها ، جای آفرین دارد.

** جعفر کمالی : در رابطه با تماشاچی دلم میخواهد آنها را به دو قسمت تقسیم کنم. قسمت اعظم ، تماشاگران جوانتر که سینما را بیشتر دنبال نموده و با کتاب خواندن و نقد ، بسیار ارتباط برقرار کردند که این نوع بسیار عالی بودند و چندین بار هم نمایش را دیدند و پسندیدند.

دسته دوم هم تماشاگرانی که به دنبال یک تئاتر کلاسیک خاص بودند که دنبال کنش و واکنش آنچنانی نبودند.

آن تماشاگری که نتوانست با تئاتر ارتباط برقرار نماید دال بر عدم مطالعه کتاب و نرفتن دنبال تئاتر است. اینکه این تواتر چه اهمیتی برای جامعه داشت و چه چیزی را اضافه کرد زیر متن فوق العاده و همسو با این چیزی است که با ان در زندگی هم در گیر هستیم.

بحث پرسشگری بسیار مهم است ، یک بازیگر رییس یک گروه به عنوان مطیع بی چون و چرای یک باند جنایت کار و گوش به فرمان و بازیگر مقابل مطیع رییس گروه

**خانم پیمانی : در خیلی از هنرها، کارگردان وقتی کاری را می سازد نقش پرسشگری در تئاتر اولویت است. اگر قرار است تئاتر در جایی مثل اوز پیشرفت کند نقد فعال و بر اساس تجربه بالا یا آکادمیک بسیار مهم است.

این جلسه پس از سه ساعت پایان یافت. آنچه از دل این جلسه بیرون آمد اینکه نقد راهکاری برای رشد تئاتر اوز است بدون شک لیکن آنچه در این میان مهم است اینکه آقای خادمپور بعنوان رییس انجمن از نقد جزییات اجرا بدلیل اینکه شاید سوتفاهماتی ایجاد شود و اینکه هنوز برخی افراد پذیرای شنیدن نقد نیستند ، خودداری کرد.

نگارنده به عرض میرساند تمام مطالب عیناا گفته های خود عزیزان است و لزوماا فقط به نگارش در وبلاگ در آمده است. به امید روزی که این سو تفاهم ها که ریشه در سالیان سال دارد ریشه کن شود .

  • شهرام حسین نیا