با آغاز سال جدید و نوروز 1398 ، تقویم تئاتر در ایام تعطیلات پر رونق بود.
با آغاز سال جدید و نوروز 1398 ، تقویم تئاتر در ایام تعطیلات پر رونق بود.
در طی این سالها دوستان انجمن نمایش ، در کلاس ها و کارگاه های مختلف تئاتری در سطح استان ، اعم از تئاتر خلاق ، نقد و بررسی تئاتر ، کارگردانی تئاتر و ... با اساتید مشهوری شرکت کرده و گواهی نیز دریافت نموده اند. لیکن اغلب این کلاس ها مقطعی بوده و زمانش شاید بیشتر از یک ماه نبوده است.
در این میان 2 نفر از اعضای انجمن ، طبق معیار و اهداف بلندی که برای خود داشتند در کارگاه ها و کلاس های مدونی شرکت نموده که در ذیل اشاره خواهد شد.
** فاطمه لطافت **
فاطمه پس از بازیگری در تئاتر های گروه صحنه اوز در طی این چند سال ، به فکر افتاد که از طریق پیگیری فراخوان های مختلف در کارگاه معروف و خوبی در کشور شرکت کند و به پیشرفت تئاتر خود کمک نماید. لذا پس از بررسی فراوان در مدرسه ی (( لیو )) ، زیر نظر استاد محمد حسن معجونی در تهران و رشت شرکت نمود و پس از مراحل تست اولیه و قبولی در تست های بازیگری ، در کلاس ها پذیرفته گردید. در واقع این کلاس ها به نوعی سه ترم سه ماهه داشت که در مواردی چون : بدن ، بیان ، ریتم ، تحلیل متن ، خلاقیت پروژه ، و.. توسط اساتیدی از تهران تدریس می شد.
وی سپس در پروژه اجرای تئاتر ( آشپزخانه ) که کارگردانی آن بعهده محمد حسن معجونی بود ، پس از تست های مختلف توسط خود ایشان و رضا بهبودی ، پذیرفته شد و به ایفای نقش پرداخت.
برای فاطمه لطافت در ادامه راه بزرگی که در پیش گرفته است آرزوی موفقیت و تبریک فراوان داریم.
** سیاوش کریما **
سیاوش نیز در طی این سالها در بیشتر نقش های اجرایی گروه نمایش ققنوس اوز حضور پر رنگی داشته است. او نیز فکر هایی برای پیشبرد هنر خود در سر داشت و پس از مشورت با خانواده و چند تن از نزدیکان تئاتری خود ، راه چاره را در کلاس های مدون تئاتر در تهران دید.
او در آکادمی (( سولو )) ، زیر نظر امیر کاوه آهنین جان ، پس از تست های مختلف و قبولی در آنها پذیرفته شد.
او به همین آکادمی هم پسنده نکرد و در کلاس های پارسا پیروزفر پس از تست های ویدیویی و مصاحبه و تست های حضوری از بین 600 نفر پذیرفته شد و در این کلاس ها نیز شرکت نمود.
او سپس با قبولی در تست های اجرای موزیکال تئاتر بینوایان ، در این نمایش بزرگ ایفاگر نقش شد.
سیاوش در خصوص تحصیل نیز راه و آینده خود را مشخص نموده و قصد دارد در رشته هنر و بازیگری ادامه تحصیل آکادمیک دهد.
برای سیاوش کریما نیز در ادامه راه بزرگی که در پیش گرفته است آرزوی موفقیت و تبریک فراوان داریم.
تئاتر داستان خرس های پاندا ، نوشته مائتی ویسنی یک ، به کارگردانی علیرضا خادمپور و به آذین کرامتی و بازی مجتبی نجم الدینی و نیلوفر نوبختی ، کاری از گروه نمایش صحنه اوز پس از بازبینی انجمن نمایش اوز و تایید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز به مرحله اجرا رسید.
این نمایش که در سالن کف حکیم عمر خیام دانشگاه آزاد اسلامی اوز به روی صحنه رفته است داستانی عاشقانه همراه با مسائل فلسفی و عرفانی در به کمال رسیدن انسان از دنیای فانی به دنیای باقی است.
یکم دیماه اولین شب اجرای این نمایش بود که با حضور تماشاگرانی از اوز و دوستان عزیز از لار بویژه پیشکسوتان تئاتر لارستان آقایان مرتضی و ثوقی و خالد اسلوب و خانواده های عوامل این نمایش همراه بود.
تئاتر داستان خرس های پاندا هر شب راس ساعت 18:30 تا 15 دیماه 97 پذیرای تماشاگران محترم خواهد بود. شایان ذکر است این نمایش بدلیل نوع کار و اجرا و مضمون آن جهت افراد زیر 14 سال مناسب نیست .
کودکی سرمایه گرانبهایی است که اغلب ما قدر آن را نمی دانیم و خیلی زودتر از آنکه فکرش را هم بکنیم به پایان می رسد.
وقتی بزرگ می شوی همیشه اون گوشه دلت حس کودک شدن دوباره را داری و به آن فکر میکنی ، گاهی هم کودک درونت فعال می شود تا طعم خوش آن مزه شیرینی بخود بگیرد ، میخواهی گاهی وقتها آزاد و رها شوی میان جماعتی که فقط میخندد ، ظاهری نه ، از عمق وجودت و به هیچ چیز و هیچ کس فکر هم نکنی اما ....
پائولو کوئیلو می گوید : کودکان می توانند به بزرگسالان سه چیز را یاد بدهند :
بدون هیچ دلیلی خوشحال باشند ، همیشه با چیزی مشغول باشند و بدانند که چطور با تمام توانت چیزی که می خواهی را طلب کنی.
بنابراین اگر تنها شور و شوق و عشق و علاقه را برای فرزندان خود به جای بگذاریم ، سرمایه ای بزرگ به آنها داده ایم.
چهارشنبه عصر 18 مهرماه 97 ، سرای زرنگار خانه فرهنگ اوز ، برنامه ای بمناسبت روز جهانی کودک از طرف انجمن طبیعت گردی تاگاره اوز و با همکاری انجمن نمایش اوز.
احیای دوباره نمایش کودک گرگم و گله می برم که در سال 94 اجرایی ده روزه در اوز و تور روستا گردی و جشنواره خنج را داشت ، اینبار نه روی صحنه سالن نمایش بلکه مابین بچه ها ، برای آنها و به کام آنها. شادی ها را تقسیم کردیم تا با هم بخندیم. از طرف گروه نمایش صحنه اوز.
یک شنبه مورخ 15 مهرماه 97 فرصت اینبار به گروه ققنوس اوز داده شد تا با شرکت در دور همی صمیمانه هیات رییسه انجمن نمایش ، ساعاتی به گفتگو بپردازند.
در این جلسه دو ساعته ابتدا شهرام حسین نیا رییس انجمن نمایش اوز ، پیرامون انجمن ، هیات رییسه ، اعضای بازخوان و بازبین ، سرپرست گروه ها و ساز و کار تشکیلات و قوانین و شرایط انجمن توضیح دادندو سپس از اعضای هیات رییسه مرتضی هاشمی ، به آذین کرامتی و پروانه پدرام صحبت هایی عنوان داشتند و هدف از تشکیل این جلسات را تعامل و همکاری همه جانبه با گروه ها و شنیدن درد دل ها ، پیشنهادات و انتقادات عنوان کردند.
پس از صحبت های هیات رییسه انجمن زمان بطور کامل در اختیار اعضا قرار گرفت و بیش از یک ساعت موارد زیادی عنوان گردید و به آنها در حد توان پاسخ داده شد. ریاست اداره ارشاد اوز فروغ هاشمی در پایان موارد را جمع بندی نموده و سخن پایانی را بعهده گرفتند.
دنیای کودکانه ، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم.
انجمن نمایش اوز ضمن شاد باش روز جهانی کودک آرزو می کند تمام بچه های دنیا همیشه در صلح و آرامش زندگی کنند و شاد و سرحال باشند.
قطعا در نمایش ها به فکر کودکان خواهیم بود.
کافه پولشری را ( الن وتز ) نوشته است. نویسنده فرانسوی که مونولوگی عاشقانه در وصف شور زندگی به نگارش درآورده است.
کافه پولشری داستان زنی 45 ساله و میانسال است که صاحب کافه ای به همین نام بوده و دائما در زندگی شکست خورده و حتی تا لبه نیستی نیز پیش رفته اما حالا دچار عشق شده. او در هنگام کار ، خاطرات خود و آنچه را در کافه دیده است با خود مرور می کند و در میان تمام این خاطرات ، پولشری عاشق جوانی شاعر پیشه می شود و می خواهد آرامش پیدا کند اما ......
در هر صورت متن کافه پولشری را که می خوانیم می بینیم که ما را به مهرورزی و زیستن با عشق دعوت می کند ، چیزی که این روزها کیمیاست.
الهام پاوه نژاد کارگردان و بازیگر مطرح تئاتر و سینمای ایران ، این متن را دوبار اجرا کرده و البته با سبق و سیاق کاملا متفاوت در معرض عموم گذاشته است.
او می گوید : متن دقیقا نشانه گذاری دارد ، برای مطرح کردن هر چیزی به تماشاگر کد می دهد و تماشاگر را آماده می کند تا جلوتر سیلی محکمی بخورد و غافلگیر شود.
این کارگردان تئاتر در صفحه شخصی اش چنین نوشته است : آدم وقتی عاشقه و عاشقشن ، تو شعراش از خودکشی و مرگ حرف نمیزنه.
کافه پولشری گروه ققنوس""
کافه پولشری را گروه نمایش ققنوس تهیه کرده به کارگردانی نعیم منفرد و بازی انیس ابراهیمی در نقش خانم پولشری.
اول بار متن را که دیدم دلشوره گرفتم نه بابت متن که همانگونه گفته شد متنی باارزش است بلکه بابت اینکه در اوز شخصی را که در نقش زن 45 ساله میانسالی بازی کند از گروه ققنوس سراغ نداشتم. یادم هست در دور خوانی متن در خانه فرهنگ اوز انیس ابراهیمی را دیدم که این متن را روخوانی می کرد و کارگردان نمایش او را برای این نقش انتخاب کرده بود ، گرچه همان موقع هم اظهار نظر کردم که بازیگری با مشخصات خانم ابراهیمی که بسیار جوان هستند و در ابتدای راه ، برای نقش خانم پولشری مناسب نیست اما کارگردان نمایش با توجیه اینکه با گریم درستش می کنیم جواب قانع کننده ای به من نداد. به هر روی بپردازیم به اجرای نمایش کافه پولشری در سالن کف عمر خیام دانشگاه آزاد اسلامی اوز :
وقتی صحبت از کافه پولشری می شود بایستی با منظره ای روبرو شویم و بازیگری را ببینیم که خاطرات خوب و بدی را پشت سر گذارده است. باید ببینی او آنقدر در زندگی اش شکست خورده و تا لبه تیغ رفته که شاید خاطره هایش یک نوستالژی برایش رقم زند.
کارگردان این نمایش آقای منفرد همانند متن عمل نکرده و به جای اینکه کافه بسته باشد و بازیگر به مرور خاطرات بپردازد کافه را نیمه باز گذاشته بود در انتهای شب که تماشاگران را به عنوان مشتریان کافه رهنمود می کرد و حتی در وسط نمایش پذیرایی مختصری هم در کار بود که البته هیچ اشکالی ندارد اما همه این موارد به اینجا ختم نمی شود.......
همیشه اعتقادم بر این بوده که کار مونولوگ بسیار سخت و طاقت فرساست اما چرا گروه نمایش ققنوس در دو کار آخرش ، برلین و کافه پولشری اصرار بر اجرای مونولوگ دارد با توجه به امکانتش را نمی دانم. اجرای مونولوگ راه رفتن روی دیوار بلندی با لبه های تیز و کوتاه است و هر آن ممکن است پایت بلغزد و از آن طرف دیوار با سر سقوط کنی...
نمایش با ورود تماشاگران شروع شده بود و خانم پولشری که انیس ابراهیمی نقشش را ایفا می کرد مشغول تمیز کردن و گرد گیری کافه ای بود که خبر از انتهای شبش می داد ، با ورود تماشاگران غرولندی هم می کند که مردم وقت شناس نیستند و در این ساعت شب به کافه آمده اند اما با کمال تعجب میبینیم جایگاه تماشاگران اصلا روی صندلی های کافه و دور میز کافه نیست و تماشاگران در جایگاهی می نشینند که در سالن بطور استاندارد تعبیه شده است. شاید عوامل این نمایش به این نتیجه رسیده اند که بازیگر جوانی که قرار بود گریم شود و نقش زن میانسالی را بازی کند و اصلا از گریم خبری هم نبود ، تاب و تحمل دیالوگ گفتن چهره به چهره با تماشاگر را نداشته باشد و اگر یکی از ان تماشاگران که مشتری کافه محسوب می شدند حرفی می زد و یا درخواستی داشت نتواند با بداهه های گوناگون حالت بازی خود را حفظ کند ، بنابراین کافه باز بود و تماشاگران به عنوان مشتری در سالن نشستند اما در جایگاه تماشاگران سالن کف و بازیگر تنها پرده را شکسته بود و با تماشاگر ارتباط کلامی برقرار می کرد و بس!....
انیس ابراهیمی را بازیگر مستعدی دیدم که جنس بازی اش خوب و قابل قبول است و گرچه در ابتدای این راه پر فراز و نشیب است و این نمایش اولین کار مهم او بود اما نوع بازی اش به دل ننشست و بر خلاف جنس بازی اش بود ، نا همگون و خارج از ریتم....
او در نقش خانم پولشری ، بیشتر در یک خط موازی روی اعصاب تماشاگر بود تا ایفا کننده نقشش و اگر صحنه تراژیک آخر را از نمایش حذف کنیم چیزی برای گفتن نداشت ، و البته مقصر این نوع بازی قطعا او نیست...
برای انیس ابراهیمی در نقش خانم پولشری میانسالی را انتخاب نکرده بودند گرچه چندین بار در دیالوگ هایش حرف از پا به سن گذاشتنش بود اما در این نمایش او در جوانی بیوه استو عجیب اینکه در این سن جوانی زن بیوه ای آنهمه شکست خورده ، ازدواج نافرجامی داشته ، کافه ای به نام کافه شیر داشته که به علت عدم موفقیت در جذب مشتری به فکر تاسیس کافه ای به نام کافه پولشری افتاده تا بتواند با انواع و اقسام نوشیدنی ها و بازی ها مشتری جذب کند و از همه مهمتر عاشق فردی خواهد شد که چندین سال از خودش کوچکتر است.
همه این ها را که کنار هم بگذاریم منطق می گوید از سن انتخابی خانم ابراهیمی برای نقش پولشری باید بالاتر باشد و برای همین می گویم ایشان مناسب این نقش نبود.
نوازندگی آهنگ زنده مابین دیالوگ ها و در یک کافه خوب است اما نواختن بموقع و ضرباهنگ آن مهمتر است و ما آن را تنظیم شده ندیدیم.
نوازنده دقیقا نمی دانست در هنگام کدامین صحنه و دیالوگ کدامین آهنگش را بنوازد و آهنگ های تمرینی اش گرچه زیبا بود ولی در اغلب موارد با صحنه های نمایش همخوانی نداشت.
همانطور که در ابندای این نقد و بررسی گفتم این نمایش یک نوع کد گذاری حتی برای صفحاتش در متن دارد تا تماشاگر را غافلگیر وقایعی کند که انتظارش را ندارد و ما این غافلگیری را نمی بینیم.
خانم پولشری نمایش ما در عوض قوی بودن شارلاتان است و با این روش کافه اش را اداره می کند ، موضوع نمایش وسط اجرا لو می رود و تماشاگر مجالی برای غافلگیری ندارد ، نقش بازیگر بیشتر به مجری توانمندی می خورد که دیالوگ هایی را موازی وار برای تماشاگر تعریف می نماید و عشقش را اعتراف کرده و آن را هم از دست می دهد. بنابراین فکر می کنم برای این نمایش در تحلیل متن اولیه اشتباهی رخ داده است و گرنه پایبندی به برخی کد گذاری ها نباید فراموش می شد.
تنها صحنه تاثیر گذار این نمایش یعنی صحنه تراژیک آخر که خانم ابراهیمی آن را قوی و خوب بازی کرد و به او آفرین می گویم ، متاسفانه قربانی ماجرای نمایش و نوع بازی از ابندا تا انتها شد تا تماشاگر برای صحنه آخر رمقی برایش نمانده باشد. فال گرفتن با کارت های بازی در ابتدای داستان ، نوشتن یادگاری روی میز کافه توسط مشتریان و برخی صحنه های ناب دیگر در متن به مراتب نیاز به دقت و وسواس بیشتری داشت .
به هر روی کافه پولشری گروه ققنوس با وجود انتخاب متن خوب و زیبا در اجرا مرا قانع نکرد ، گرچه حداقل جنس بازی بازیگری را شناختیم که اگر قدر خود را بداند شاید در آینده بیشتر و بیشتر از او ببینیم و بشنویم. برای نعیم منفرد عزیز کارگردان این نمایش ، گروه ققنوس اوز و عوامل این نمایش آرزوی موفقیت در ادامه راه دارم.
یا حق- با احترام
شهرام حسین نیا
با پیشنهاد رییس انجمن نمایش اوز و موافقت هیات رییسه انجمن و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، تعامل و همدلی با گروه های نمایشی اوز آغاز گردید.
دورهمی صمیمانه هیات رییسه انجمن نمایش اوز و اعضای گروه هنری صحنه در شامگاه یکشنبه دوم مهرماه 97 راس ساعت 19:30 در محل سرای زرنگار خانه فرهنگ اوز برگزار گردید. در این جلسه هیات رییسه انجمن با تشکر از همه دوستانی که در جلسه حضور داشتند به بیان قوانین و ارتباط مابین انجمن و گروه های نمایشی پرداخت و سپس وقت را در اختیار اعضای گروه صحنه گذاشت تا بی پرده درد دل ها ، راه کار ها و پیشنهادات و انتقادات خود را بیان نمایند و در حد ممکن به سوالات دوستان نیز پاسخ قانع کننده داده شد. همچنین در این جلسه مقرر گردید گروه های نمایشی از حواشی پیرامون تئاتر بخصوص مسایلی که در فضای مجازی رخ می دهد دوری نموده و انجمن و اداره ارشاد نیز قاطعانه با متخلفین برخورد قانونی نمایند. فروغ هاشمی رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز مفصل بیانات خود را اعلام نموده و از همه گروه هادرخواست مشارکت بیشتر با انجمن نمایش و اداره ارشاد را داشتند. پس از جلسه تندیس یادبودی از طرف انجمن تقدیم گروه صحنه گردید و به اتفاق از دفتر انجمن بازدید به عمل آمد.
به یاری خداوند متعال انشاالله در هفته های آتی هیات رییسه با بقیه گروه ها نیز دور همی خواهد داشت تا تئاتر اوز در مسیر پیشرفت بهتری قرار گیرد.
داریو فو در 24 مارس 1926 در ایتالیا دیده به جهان گشود. پدرش کارمند راه اهن بود و به همین خاطر بیشتر دوران کودکی اش در سفر از شهری به شهر دیگری گذشت. در سال 1940 هنگامی که بسیار جوان بود به شهر میلان رفت و در اکادمی هنرهای زیبای بررا ( brera) ، مشغول به تحصیل شد.مدتی در دانشکده معماری پلی تکنیک میلان ثبت نام کرد اما دانشگاه را نیمه تمام گذاشت.
در سال 1954 با فرانکا رامه ( بازیگر اصلی آثارش ) ، ازدواج کرد و 5 سال بعد کمپانی ( فو- رامه ) را تاسیس نمود.
در سال 1969 یکی از مطرح ترین آثارش ( اسرار کمدی ) را که کنکاشی است در شناخت ریشه های فرهنگ عامه به روی صحنه برد که با استقبال شدید تماشاگر نیز مواجه گردید.
شناخته شده ترین کار این نمایشنامه نویس ، نغمه پرداز و ترانه سرا و نویسنده ایتالیایی ( مرگ تصادفی یک آنارشیست ) است که اولین بار در سال 1970 اجرا شد و بعدها در 40 کشور به روی صحنه رفت. فو برای این فعالیت و نمایشنامه یاد شده ( متن نمایشنامه را یکبار بخوانید لطفا ) ، بارها تهدید به مرگ شد و چندین بار مورد حمله های فیزیکی قرار گرفت. او در سال 1997 جایزه نوبل را برد که بر روی همین جایزه هم خیلی ها اعتراض داشتند. متن دزد ها همه دزد نیستند نیز یکی از آثار زیبای داریو فو است. فو در 13 اکتبر 2016 در سن 90 سالگی چشم از جهان فرو بست.
چرا نمایشنامه خوانی ؟؟
نمایشنامه خوانی اصولا در خیلی کشورها رواج دارد و حتی در برخی شهرهای بزرگ بصورت یک عادت درآمده که در لابلای اجراهای متعدد ، نمایشنامه خوانی نیز گنجانیده می شود .
متن نمایشنامه دزدها همه دزد نیستند ، متنی جالب و زیبا و به نوعی دهن کجی به برخی شخصیت های نوعا ارزش دار جامعه خودش دارد که در اوج شخصیت ظاهری آن ها از نظر مردم ، لیکن در عمل جور دیگری رفتار می کنند و برای سرپوش گذاشتن این رفتارها همه آنها را به سو تفاهم نسبت می دهند و اگر مجبور باشند فرد بی گناهی را گناه کار جلوه می دهند تا خود از گناهشان تبرئه شوند ، چیزی که تخصص اصلی داریو فو است و به خاطر همین رک بودن و طرز تفکرش گاها دچار مشکلات فراوانی هم می شد که یاد آوری گردید.
متنی خوب و ارزش دار و قابل تامل که نشان می دهد داریو فو آن را با وسواس تمام نوشته است.
دزدی برای سرقت اشیاء قیمتی به خانه شخص متمولی می رود اما با ورود صاحبخانه و زن دیگری غیر از همسرش ، و پناه بردن دزد به درون ساعت دیواری و سپس ماجراهایی که در خانه می گذرد لحظات طنز آمیزی را همراه با معانی مهم روانشناسی اجتماعی به تماشاگر می نمایاند و او را به فکر فرو می برد که چقدر جامعه گاها در برخورد با اسامی و القاب و عناوین ممکن است اشتباه قضاوت کند.
متن نمایشنامه دزدها همه دزد نیستند توسط گروه نمایش دانشگاه آزاد اسلامی اوز و به کارگردانی عبدالوهاب کریمی در تاریخ 6 الی 9 شهریور 97 در سالن آمفی تئاتر کتابخانه اندیشه اوز نمایشنامه خوانی شد و با توجه به استقبال تماشاگر یک شب نیز تمدید گردید ، اما سوال بزرگی که در ذهن می آید این که چرا این متن برای نمایشنامه خوانی واقعا ؟؟؟؟
متن دزدها همه دزد نیستند یک متن عالی پر از خلاقیت های تئاتری در اجرای صحنه ای است. در این متن می توان در اجرای صحنه ای بارها تماشاگر را میخکوب و غافلگیر نمود و صحنه های نابی برای لذت تماشاگر ساخت.
عبدالوهاب کریمی کارگردان این نمایشنامه خوانی با توجیه وقت کم ، کمبود بازیگر ، در دسترس نبودن بازیگر و .....متنی را از اجرای صحنه ای به نمایشنامه خوانی سوق داد که در اجرای چند شب آن خالی از انتقال معنی و مفهوم اصل این نمایش برای تماشاگر داشت. نمایشنامه خوانی دزد ها همه دزد نیستند تماشاگر را سرگرم می کرد ، برای تماشاگر یکساعت خوب و عامه پسند مهیا می نمود اما آیا هدف ما در تئاتر فقط سرگرم کردن تماشاگر است و لاغیر ؟ آیا تماشاگر نباید مفهوم واقعی یک متن را نیز از اجرای ما درک کند و آیا واقعا این نمایشنامه خوانی این هدف را بعهده داشت ؟
نمایشنامه خوانی با شروع نابهنجار و خارج از ریتم راوی آغاز می گشت ، موردی که بنظرم اگر در این نمایشنامه خوانی حذف هم می شد نه تنها اتفاق خاصی نمی افتاد چه بسا به بهتر بودن آن هم کمک می کرد. کم کم که به جریان نمایشنامه خوانی وارد می شدیم بازی ها بهتر و روان تر می شد. بار سنگین بازی در نمایشنامه خوانی را کریمی بعهده علی بازگیر بازیگر با تجربه تئاتر اوز سپرده بود که تنها چند روز قبل از اجرا به گروه اضافه شده بود و بقیه بازیگران تلاش می کردند که به او برسند. گرچه بازی خوب و روان عبدالوهاب کریمی در نقش خوانی شخصیت دزد این نمایش را هم نمی توان از نظرها دور داشت.
در این نمایشنامه خوانی رگه هایی از خلاقیت را می شد دید که متاسفانه در محدوده همان نمایشنامه خوانی توسط کارگردان اثر خفه شده بود و نای نمایاندن نداشت. در بسیاری موارد قانون نمایشنامه خوانی زیر پا گذاشته شد و ما چیزی مابین نمایشنامه خوانی و اجرای تمرینی صحنه را میدیدیم که در یک قاب مثلثی شکل تشکیل شده بود.
نقد و بررسی نمایشنامه خوانی بواسطه خیلی از کمبود هایی که در اجرای صحنه ای نمی بینیم را نمی توان مفصل بیان نمود اما در پایان این نقد کوچک باز هم تاکید می کنم :
متن هایی برای نمایشنامه خوانی انتخاب شوند که از نظر عدم امکانات و مشکلات پیش روی در یک شهر کوچک همانند اوز ، نتوان آن را صحنه ای به اجرا برد. با تمام احترامی که برای عوامل گروه دارم اما ایم متن فقط یک متن صحنه ای است و بس که حتی گروه مهرگان دبی نیز آن را بازنویسی کرده و اجرا نموده اند.
برای عبدالوهاب کریمی نازنین کارگردان این نمایشنامه خوانی و عواملش در کارهای پیش رو آرزوی موفقیت دارم.
با احترام -- شهرام حسین نیا